rotund

/roʊˈtʌnd//rəʊˈtʌnd/

معنی: گوشتالو، پر اب و تاب، تپل، گلوله وار
معانی دیگر: (صدا) پرکشش، رسا، چاق و چله، گرد و قلمبه، گمبل، خپله

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: rotundly (adv.), rotundity (n.), rotundness (n.)
(1) تعریف: round or full in shape; plump; stout.
مترادف: chubby, circular, plump, round, rounded, stout
متضاد: angular
مشابه: beefy, chunky, convex, corpulent, fat, global, globular, heavyset, overweight, portly, pudgy, roly-poly, spherical, tubby

- Santa Claus is generally pictured as a jolly, rotund man with a white beard.
[ترجمه گوگل] بابانوئل به طور کلی به عنوان یک مرد شاد و چرخان با ریش سفید تصویر شده است
[ترجمه ترگمان] بابا نوئل عموما به صورت مردی jolly و با ریش سفید دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: round or full in tone; sonorous.
مترادف: resonant, rich, round, sonorous
مشابه: consonant, deep, harmonious, mellifluous, orotund, plangent

جمله های نمونه

1. a rotund voice
صدای رسا

2. A rotund, smiling, red-faced gentle-man appeared.
[ترجمه گوگل]مرد مهربانی گرد، خندان و سرخ‌روی ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]مرد چاق با چهره ای خندان و با چهره ای گلگون، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sadly, the forty-five-year-old's rotund physique proved too much and he was forced to retire for an early bath.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، هیکل گرد چهل و پنج ساله بیش از حد ثابت شد و او مجبور شد برای حمام کردن زودهنگام بازنشسته شود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه هیکل چاق چهل و پنج ساله بیش از حد ثابت شده بود و مجبور شد برای استحمام زود بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was a short, gray-haired, rotund woman of weary carriage and a dignity appropriate to her remarkable birth.
[ترجمه گوگل]او زنی کوتاه قد، موی خاکستری و چرخان بود که کالسکه ای خسته و وقاری متناسب با تولد چشمگیرش داشت
[ترجمه ترگمان]زن قد کوتاهی بود، زنی با موهای خاکستری و اندامی پر از وقار و وقار خاص که برای تولد او مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The picture shows him as a stocky, almost rotund man.
[ترجمه گوگل]تصویر او را مردی تنومند و تقریباً چرخان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تصویر او را به عنوان مردی تنومند و تقریبا چاق نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anything that has ornate carving or gilding, a rotund profile or shapely curved legs is ideal.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که دارای کنده کاری یا تذهیب مزین باشد، نیم رخ گرد یا پاهای منحنی شکل، ایده آل است
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که کنده کاری و یا زرق و برق داشته باشد، نیم رخ چاق و یا پاهای منحنی shapely ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the ruddy, rotund and absurdly miscast Spencer Tracy, who had bought the rights and was co-producer, got the part.
[ترجمه گوگل]اما اسپنسر تریسی سرخ‌رنگ، کثیف و نامعقول، که حقوق بازی را خریده بود و یکی از تهیه‌کننده‌ها بود، این نقش را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]اما آن دختر سرخ، تپل و مسخره به طرف اسپنسر تریسی که حقوق و تهیه کننده را خریده بود، نقش اصلی را ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a pleasant rotund little man; he always looks very well - fed.
[ترجمه گوگل]او مرد کوچولوی گرد و دلپذیری است او همیشه بسیار خوب به نظر می رسد - تغذیه شده است
[ترجمه ترگمان]مرد کوچک اندامی است که همیشه بسیار خوب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He spoke with rotund delivery . He chose his words carefully.
[ترجمه گوگل]او با تحویل چرخشی صحبت کرد کلماتش را با دقت انتخاب می کرد
[ترجمه ترگمان]با تحویل rotund حرف می زد کلماتش را با دقت انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I created a new look for rotund Jews.
[ترجمه گوگل]من ظاهر جدیدی برای یهودیان چرخان ایجاد کردم
[ترجمه ترگمان]من یک جستجوی جدید برای یهودیان چاق ایجاد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mrs. Butler was sitting in rotund complacency at the foot of the table.
[ترجمه گوگل]خانم باتلر با رضایت کامل در پای میز نشسته بود
[ترجمه ترگمان]خانم باتلر که روی میز نشسته بود، سر میز نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The endearing bathos and crassness of Laurel found an admirable foil in the elephantine smugness of his rotund partner.
[ترجمه گوگل]حمام دوست‌داشتنی و بی‌رحمی لورل، یک فویل تحسین‌برانگیز را در خودپسندی فیلی شریک زندگی‌اش پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]این عزیز و لوس و گران بها، برگ برنده قابل تحسینی در نخوت و نخوت همراه او پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In place of a wand she had housemaids, parlor maids, laundresses, cooks, and a rotund chauffeur named Courtney.
[ترجمه گوگل]او به جای یک عصا، خدمتکاران خانه، خدمتکاران سالن، لباسشویی، آشپز و یک راننده چرخان به نام کورتنی داشت
[ترجمه ترگمان]یکی از a، housemaids، maids، laundresses، cooks، و راننده ای به نام کورتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In casting the Sensorites Mervyn Pinfield went deliberately for older, more rotund actors.
[ترجمه گوگل]مروین پینفیلد در انتخاب بازیگران Sensorites عمداً به سراغ بازیگران مسن‌تر رفت
[ترجمه ترگمان]در ریخته گری the Mervyn Pinfield به عمد برای بازیگران بزرگ تر و more بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوشتالو (صفت)
pursy, brawny, plump, corpulent, obese, chubby, rotund, fubsy, pulpy, pudgy, plumpish, podgy

پر اب و تاب (صفت)
tumescent, flatulent, rotund, magniloquent, ornate, grandiose, tumid

تپل (صفت)
rotund

گلوله وار (صفت)
rotund

انگلیسی به انگلیسی

• rounded; chubby, plump; having a full or deep voice
something or someone that is rotund is round and fat; a formal word, often used humorously.

پیشنهاد کاربران

گرد و گولی
Round and fat
rotund ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: نوک‏گرد
تعریف: ویژگی برگی که نوک گرد قوسی‏شکل دارد
خپل

بپرس