rottenness


معنی: پوسیدگی
معانی دیگر: فساد، خرابی

جمله های نمونه

1. By analyzing the rottenness mechanism of meat, an array of gas sensors was selected.
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل مکانیسم پوسیدگی گوشت، مجموعه ای از حسگرهای گاز انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل مکانیسم فساد در گوشت، آرایه ای از حسگرهای گازی انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the joking commences a rottenness.
[ترجمه گوگل]در شوخی یک پوسیدگی شروع می شود
[ترجمه ترگمان]در شوخی با فساد شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The rottenness in football shocked even the unshakeable Mr Rossi.
[ترجمه گوگل]پوسیدگی در فوتبال حتی آقای روسی تزلزل ناپذیر را شوکه کرد
[ترجمه ترگمان]فساد در فوتبال حتی the Rossi را شوکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fraudulent money system today is the source of all the rottenness.
[ترجمه گوگل]سیستم پولی تقلبی امروز منشأ همه پوسیدگی هاست
[ترجمه ترگمان]سیستم مالی تقلبی امروزه منبع همه فساد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A tranquil heart is life to the body, But passion is rottenness to the bones.
[ترجمه گوگل]قلب آرام برای بدن حیات است، اما اشتیاق برای استخوان ها پوسیدگی است
[ترجمه ترگمان]یک قلب آرام، زندگی را در بر می گیرد، اما این سودا برای استخوان ها ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So is a Cheshire cheese full of mites more lively than a sound one: but that very liveliness only proves its rottenness.
[ترجمه گوگل]پنیر چشایر پر از کنه زنده تر از پنیر سالم است: اما همین سرزندگی فقط پوسیدگی آن را ثابت می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین پنیر Cheshire پر از کرم های mites از یک صدا است: اما این سرزندگی فقط فساد آن را ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The anti-Jewish pogroms in Czarist Russia were but the tip of the iceberg which revealed the inherent rottenness of the regime which was soon to disappear in the storm of revolution.
[ترجمه گوگل]قتل عام های ضد یهودی در روسیه تزاری تنها نوک کوه یخی بود که پوسیدگی ذاتی رژیم را که به زودی در طوفان انقلاب محو می شد، آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]برنامه ضد یهودی در Czarist روسیه به جز نوک کوه یخ بود که فساد ذاتی رژیم را آشکار کرد که به زودی در طوفان انقلاب ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A sound heart is the life of the flesh: but envy the rottenness of the bones.
[ترجمه گوگل]قلب سالم حیات گوشت است، اما به پوسیدگی استخوان ها حسادت کن
[ترجمه ترگمان]قلب سالم، زندگی جسم است؛ اما به فساد استخوان ها رشک می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In Zola's L'Argent, the rise and fall of a bank provides a metaphor for the rottenness of Louis Napoleon's Second Empire.
[ترجمه گوگل]در L'Argent زولا، ظهور و سقوط یک بانک استعاره ای از پوسیدگی امپراتوری دوم لویی ناپلئون را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در Zola s، ظهور و سقوط یک بانک، استعاره را برای فساد امپراتوری دوم لوی فیلیپ فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Therefore I am like a moth to Ephraim And like rottenness to the house of Judah.
[ترجمه گوگل]بنابراین من برای افرایم مانند پروانه و برای خاندان یهودا مانند پوسیدگی هستم
[ترجمه ترگمان]از ای نرو من مانند پشه خوار و like به خانه یهودا هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوسیدگی (اسم)
decay, rottenness, putrefaction, putrescence

انگلیسی به انگلیسی

• decay, state of being spoiled, state of putrefaction, state of decomposition

پیشنهاد کاربران

بپرس