( عامیانه )
آدم/چیز فاسد، بد.
شخصی که مثل یه سیب گندیده تاثیر منفی روی بقیه میوه ها ( آدم های سالم ) میزاره.
مثال:
Tom sure has turned out to be the rotten apple
A rotten apple really does spoil the bunch
آدم/چیز فاسد، بد.
شخصی که مثل یه سیب گندیده تاثیر منفی روی بقیه میوه ها ( آدم های سالم ) میزاره.
مثال:
بز گر
نخاله ، وصله ناجور
( اصطلاح ) : فردی که با اقداماتش در گروه یا سازمانی، تاثیرات مخرب یا ساختار شکنی به بار می آورد.
https://idioms. thefreedictionary. com/rotten apple