🔸 معادل فارسی:
وارد چرخه شدن / نوبتی وارد شدن / جایگزین شدن
در زبان محاوره ای:
نوبتی اومدن، وارد تیم شدن، جاشو گرفتن، تو نوبت اومد
🔸 تعریف ها:
1. ( کاری – تیمی ) :
وقتی فردی به صورت نوبتی یا برنامه ریزی شده وارد یک تیم، شیفت کاری یا موقعیت خاص می شه
... [مشاهده متن کامل]
مثال: New players will rotate in during the second half of the game.
بازیکن های جدید در نیمه ی دوم وارد بازی می شن.
2. ( نظامی – عملیاتی ) :
ورود نیروهای جدید به جای نیروهای قبلی در یک مأموریت یا پایگاه
مثال: Troops rotate in every six months to maintain readiness.
نیروها هر شش ماه نوبتی وارد می شن تا آمادگی حفظ بشه.
3. ( سازمانی – مدیریتی ) :
ورود اعضای جدید به یک موقعیت یا نقش، معمولاً به صورت دوره ای
مثال: A new chairperson will rotate in next quarter.
رئیس جدید فصل آینده وارد می شه.
🔸 مترادف ها:
cycle in – phase in – join – substitute – take over
وارد چرخه شدن / نوبتی وارد شدن / جایگزین شدن
در زبان محاوره ای:
نوبتی اومدن، وارد تیم شدن، جاشو گرفتن، تو نوبت اومد
🔸 تعریف ها:
1. ( کاری – تیمی ) :
وقتی فردی به صورت نوبتی یا برنامه ریزی شده وارد یک تیم، شیفت کاری یا موقعیت خاص می شه
... [مشاهده متن کامل]
مثال: New players will rotate in during the second half of the game.
بازیکن های جدید در نیمه ی دوم وارد بازی می شن.
2. ( نظامی – عملیاتی ) :
ورود نیروهای جدید به جای نیروهای قبلی در یک مأموریت یا پایگاه
مثال: Troops rotate in every six months to maintain readiness.
نیروها هر شش ماه نوبتی وارد می شن تا آمادگی حفظ بشه.
3. ( سازمانی – مدیریتی ) :
ورود اعضای جدید به یک موقعیت یا نقش، معمولاً به صورت دوره ای
مثال: A new chairperson will rotate in next quarter.
رئیس جدید فصل آینده وارد می شه.
🔸 مترادف ها: