صفت ( adjective )
• (1) تعریف: turning or able to turn on an axis; rotating.
- The old telephone had a rotary dial.
[ترجمه گوگل] تلفن قدیمی یک صفحه چرخشی داشت
[ترجمه ترگمان] تلفن قدیمی شماره rotary داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تلفن قدیمی شماره rotary داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The turbine produces rotary motion.
[ترجمه گوگل] توربین حرکت چرخشی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] توربین حرکت چرخشی را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] توربین حرکت چرخشی را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having a part or parts that turn on an axis.
- Rotary telephones used to be the norm.
[ترجمه گوگل] تلفن های روتاری قبلاً معمول بودند
[ترجمه ترگمان] تلفن روتاری برای نرم بودن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تلفن روتاری برای نرم بودن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The blades rotate in a rotary lawnmower.
[ترجمه گوگل] تیغه ها در یک ماشین چمن زنی چرخشی می چرخند
[ترجمه ترگمان] پره ها در یک ماشین چمن زنی می چرخند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پره ها در یک ماشین چمن زنی می چرخند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These cars were the first to have rotary engines.
[ترجمه گوگل] این خودروها اولین خودروهایی بودند که موتورهای چرخشی داشتند
[ترجمه ترگمان] این ماشین ها اولین ماشین گردان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ماشین ها اولین ماشین گردان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: rotaries
حالات: rotaries
• (1) تعریف: a machine or part that turns on an axis.
• (2) تعریف: a traffic circle.
- An accident happened at the rotary because a driver failed to yield.
[ترجمه گوگل] تصادفی در چرخش رخ داد زیرا یک راننده تسلیم نشد
[ترجمه ترگمان] یک تصادف در گردان رخ داد به این دلیل که یک راننده نتوانست تسلیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک تصادف در گردان رخ داد به این دلیل که یک راننده نتوانست تسلیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید