صفت ( adjective )
حالات: rosier, rosiest
مشتقات: rosily (adv.), rosiness (n.)
حالات: rosier, rosiest
مشتقات: rosily (adv.), rosiness (n.)
• (1) تعریف: deep reddish pink.
• مترادف: rose, rose-colored, roseate
• مشابه: florid, flush, pinkish, red, ruddy
• مترادف: rose, rose-colored, roseate
• مشابه: florid, flush, pinkish, red, ruddy
- Those rosy peaches look ripe to me.
[ترجمه گوگل] آن هلوهای گلگون به نظر من رسیده اند
[ترجمه ترگمان] این هلو پوست کنده به من میرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این هلو پوست کنده به من میرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having a healthy, cheerful glow.
• مترادف: blushing, flush, glowing, ruddy
• متضاد: cadaverous, pale, sallow, sickly
• مشابه: beaming, bright, florid, radiant, rubicund
• مترادف: blushing, flush, glowing, ruddy
• متضاد: cadaverous, pale, sallow, sickly
• مشابه: beaming, bright, florid, radiant, rubicund
- The child had recovered well and now had a rosy complexion.
[ترجمه گوگل] کودک به خوبی بهبود یافته بود و اکنون چهره ای گلگون داشت
[ترجمه ترگمان] بچه حالش خوب شده بود و حالا چهره گلگون داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه حالش خوب شده بود و حالا چهره گلگون داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: optimistic, promising, or favorable.
• مترادف: bright, cheerful, cheery, rose-colored, roseate, sunny
• متضاد: bleak, dismal
• مشابه: auspicious, favorable, hopeful, optimistic, promising, upbeat
• مترادف: bright, cheerful, cheery, rose-colored, roseate, sunny
• متضاد: bleak, dismal
• مشابه: auspicious, favorable, hopeful, optimistic, promising, upbeat
- The company's advertisements paint a rosy picture of life in their retirement homes.
[ترجمه گوگل] تبلیغات این شرکت تصویری گلگون از زندگی در خانه های سالمندان آنها را ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان] تبلیغات این شرکت تصویری گل رنگ از زندگی را در خانه های خود نقاشی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تبلیغات این شرکت تصویری گل رنگ از زندگی را در خانه های خود نقاشی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: made of or with, or decorated with, roses.
• مترادف: rose
• مشابه: floral, flowered, flowery, rosaceous
• مترادف: rose
• مشابه: floral, flowered, flowery, rosaceous