rostral

/ˈrɑːstrəl//ˈrɒstrəl/

معنی: نوک دار، منقاری، شاخک دار، وابسته به منبر یا کرسی خطابه
معانی دیگر: دارای تزیینات مشابه منقار کشتی (رجوع شود به: rostrum)

جمله های نمونه

1. After injection into the rostral or caudal pole of the IPN, no labeled cells were observed in bilateral medial habenular nuclei.
[ترجمه گوگل]پس از تزریق به قطب منقاری یا دمی IPN، هیچ سلول نشاندار شده ای در هسته هابنولار داخلی دو طرفه مشاهده نشد
[ترجمه ترگمان]بعد از تزریق به قطب نمای فوقانی یا دمی of، هیچ سلول های برچسب دار در هسته مرکزی habenular دیده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective To supply brain stem rostral anatomy space parameter for neuroendoscopic key hole operation.
[ترجمه گوگل]هدف تامین پارامتر فضای آناتومی منقاری ساقه مغز برای عملیات سوراخ کلید نورواندوسکوپی
[ترجمه ترگمان]هدف برای ساقه مغز، پارامتر فضای کالبد شکافی برای عملیات سوراخ کلید neuroendoscopic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Least cells were found in the rostral part ( 38%), and its forward division the orbital branches and downward division the nasal branches.
[ترجمه گوگل]کمترین سلول در قسمت منقاری (38%) و تقسیم جلویی آن در شاخه های مداری و تقسیم رو به پایین شاخه های بینی مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]کم تر سلول ها در بخش rostral (۳۸ درصد)و تقسیم جلو شاخه های اوربیتال و تقسیم رو به پایین در شاخه های بینی یافت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The nucleus tractus solitarius and the rostral ventrolateral medulla are 2 important brainstem nuclei, and they play pivotal roles in autonomic cardiovascular regulation.
[ترجمه گوگل]هسته تراکتوس سولیتریوس و بصل النخاع شکمی جانبی منقاری 2 هسته مهم ساقه مغز هستند و نقش محوری در تنظیم خودکار قلب و عروق دارند
[ترجمه ترگمان]هسته tractus solitarius و the rostral ۲ دو هسته brainstem مهم هستند و نقش های محوری در قوانین قلبی عروقی خود بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rostral is often used synonymously with anterior in descriptions of the brain.
[ترجمه گوگل]Rostral اغلب مترادف با قدامی در توصیف مغز استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]rostral اغلب در descriptions جلویی مغز به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The c - fos in pregeniculum, rostral cerebral ganglion and visual cortex takes part in the injury.
[ترجمه گوگل]c-fos در pregeniculum، گانگلیون مغز منقاری و قشر بینایی در آسیب شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]The مغزی in، ganglion مغزی و پوسته بینایی در این آسیب شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first high-density area is located slightly ventrally at the rostral side, the second one slightly dorsally at the temporal side.
[ترجمه گوگل]اولین ناحیه با تراکم بالا کمی به صورت شکمی در سمت منقاری و ناحیه دوم کمی به صورت پشتی در سمت گیجگاهی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اولین ناحیه با تراکم بالا کمی در سمت چپ، در قسمت دوم کمی dorsally قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ischemic range induced by ligation of the different parts of the basilar artery trunk overlapped, mainly locating in the medulla rostral to the obex .
[ترجمه گوگل]محدوده ایسکمیک ناشی از بستن قسمت های مختلف تنه شریان بازیلار با هم همپوشانی داشت که عمدتاً در بصل النخاع منقاری به اُبکس قرار دارد
[ترجمه ترگمان]محدوده ischemic ناشی از ligation بخش های مختلف of سرخرگ basilar با هم تداخل پیدا کرده است که عمدتا در the rostral تا the قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the other hand, amygdala may also be involved in pain modulation through connections with periaquiductal gray (PAG), rostral ventromedial medulla (RVM), and other brain stem areas.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، آمیگدال همچنین ممکن است در تعدیل درد از طریق اتصالات با خاکستری پریاکودکتال (PAG)، مدولای شکمی منقاری (RVM) و سایر نواحی ساقه مغز درگیر باشد
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، ممکن است منجر به نوسان درد از طریق اتصالات با periaquiductal خاکستری (pag)، rostral ventromedial (rvm)و دیگر مناطق ساقه مغز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Limited spread may only block sympathetic fibers in the lower thoracic dermatomes, but rostral spread can easily extend to include the cardiac accelerator fibers (T1-T.
[ترجمه گوگل]گسترش محدود ممکن است فقط الیاف سمپاتیک را در درماتوم های تحتانی قفسه سینه مسدود کند، اما گسترش منقاری به راحتی می تواند تا فیبرهای شتاب دهنده قلب را شامل شود (T1-T
[ترجمه ترگمان]گسترش محدود ممکن است تنها رشته های همدرد در the قفسه سینه را مسدود کند، اما گسترش rostral می تواند به راحتی گسترش یابد تا شامل فیبرهای عصبی قلبی (T۱ - T)شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the Pth, its caudal region is larger than its rostral region, and the posterior segment in the caudal region is divided into the dorsal and the ventral cell populations.
[ترجمه گوگل]در Pth، ناحیه دمی آن بزرگتر از ناحیه منقاری آن است و بخش خلفی در ناحیه دمی به جمعیت سلول های پشتی و شکمی تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]در the، بخش شکمی آن بزرگ تر از منطقه rostral است و بخش خلفی در بخش دمی به بخش پشتی و شکمی تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One way the brain changes could have changed the dogs' olfactory sense is by affecting a pathway in the brain called the rostral migratory stream, or RMS, the team speculates.
[ترجمه گوگل]این تیم حدس می‌زند که یکی از راه‌هایی که تغییرات مغز می‌تواند حس بویایی سگ‌ها را تغییر دهد، تأثیرگذاری بر مسیری در مغز به نام جریان مهاجرتی منقاری یا RMS است
[ترجمه ترگمان]یکی از راه هایی که تغییرات مغز می تواند حس بویایی سگ ها را تغییر دهد، این است که با موثر کردن مسیر مغز به نام جریان مهاجرت rostral یا RMS، تیم فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The efferent projections of the habenular nuclei follow three routes, the rostral, contralateral and caudal pathways.
[ترجمه گوگل]برآمدگی وابران هسته هابنولار سه مسیر را دنبال می کند، مسیرهای منقاری، طرف مقابل و دمی
[ترجمه ترگمان]The efferent از هسته habenular، سه مسیر، the، contralateral و دمی را دنبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Labeled motoneurons of levator veli palatini and palatopharyngeus muscle were ipsilaterally located in the rostral part of the nucleus ambiguus.
[ترجمه گوگل]نورون‌های حرکتی برچسب‌دار عضله لواتور Veli Palatini و Palatopharyngeus به صورت همان طرف در قسمت منقاری هسته مبهم قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]Labeled motoneurons of levator palatini و palatopharyngeus muscle در بخش rostral از هسته ambiguus قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوک دار (صفت)
picked, sharp, acuminate, pointed, pointy, rostral, cuspidate, headed, fastigiate

منقاری (صفت)
rostral

شاخک دار (صفت)
rostral

وابسته به منبر یا کرسی خطابه (صفت)
rostral

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a stage or podium; pertaining to a beak or snout

پیشنهاد کاربران

در آناتومی جانوری در مفهوم به سمت بینی ( منقار ) هم معنی می دهد
بالاتر. قدامی تر، بالایی، قدامی
برای طناب نخاعی معنای بالاتر و برای مغز معنای قدامی تر را میدهد.
مثال:
cranial nerve signs indicate a lesion rostral to the foramen magnum
علائم درگیری اعصاب سری نشان دهنده ضایعات در قدام سوراخ مگنوم است.
شاخک دار

بپرس