1. know the ropes
(عامیانه) راه و چاه را بلد بودن،به رموز کار آشنا بودن
2. on the ropes
1- (مشت زنی) ضربه خورده و پرت شده بر نرده ی طنابی 2- (خودمانی) در شرف تباهی،بیچاره
3. he knotted the ropes together
او طناب ها را به هم گره زد.
4. he made the ropes fast with a firm knot
طناب ها را با یک گره محکم سفت کرد.
5. he tossed the ropes together and they got kinked
او طناب ها را روی هم ریخت و آنها درهم گیر کردند.
6. to unbind the ropes around a prisoner's arms and legs
طناب های دور دست و پای زندانی را باز کردن
7. cook the candy until it ropes
آب نبات را بپز تا رشته رشته و چسبناک بشود.
8. the window was cobwebbed with ropes
پنجره را با شبکه ای از طناب پوشانده بودند.
9. to splice the ends of two ropes
انتهای دو طناب را در هم بافتن
10. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes
چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.