1. rope store
انبار طناب
2. rope in
1- با کمند گرفتن 2- (خودمانی) با شیره مالی یا حیله به کاری واداشتن
3. a rope is stronger than a thread
طناب از نخ محکم تر است.
4. a rope ladder in a ship
نردبان طنابی در کشتی
5. a rope ladder which stows neatly in a box
نردبان طنابی که به خوبی در یک جعبه جا می گیرد
6. a rope made of flax yarns
طنابی که از الیاف کتان درست شده است.
7. a rope of garlic
یک رشته سیر،سیر به نخ کشیده
8. a rope of pearls
یک رشته مروارید
9. steel rope in reels of 180 meters
طناب پولادی در طوقه ی 180 متری
10. the rope bit into his hands
طناب پوست دستش را برید.
11. the rope broke and hassan fell down
طناب پاره شد و حسن افتاد.
12. the rope busted and he fell
طناب پاره شد و او افتاد.
13. the rope fouled in the nets
طناب در تورها گیر کرد.
14. the rope is loose, pull it some more
طناب شل است،آن را بیشتر بکش.
15. the rope slackened
طناب شل شد.
16. the rope was tight and firm
طناب کشیده و محکم بود.
17. to rope a horse
اسب را با کمند گرفتن
18. well rope
طناب چاه
19. jump rope
از روی طناب پریدن یا لی لی کردن،طناب بازی کردن
20. jump rope
1- (بازی کودکان - ورزش) از روی طناب پریدن 2- طناب (ویژه ی طناب بازی و جهش)
21. a four-ply rope
طناب چهار لا
22. a slack rope
طناب شل
23. a weak rope
طناب کم استحکام
24. give the rope a good pull
طناب را خوب بکش !
25. if the rope doesn't hold we will all fall down
اگر طناب تاب نیاورد (پاره شود) همه خواهیم افتاد.
26. he looped the rope and tossed it around the horse's neck
او طناب را حلقه کرد و بر گردن اسب افکند.
27. he passed the rope around the tree
او طناب را از دور درخت گذراند.
28. he sheared the rope asunder
طناب را از هم درید.
29. he strained the rope until it broke
طناب را آنقدر کشید تا پاره شد.
30. i gave the rope a tug and the branch broke
طناب را یکباره کشیدم و شاخه ی درخت شکست.
31. she held the rope tight
طناب را محکم گرفت.
32. she passed the rope through a wooden loop
طناب را از حلقه چوبی رد کرد.
33. to draw a rope tight
طناب را تنگ بستن
34. to middle a rope
طناب را دولا کردن
35. to unravel a rope into separate strands
طناب را باز کردن و به تارهای مجزا تقسیم کردن
36. give someone enough rope
(خودمانی) به کسی اختیار و آزادی عمل بیش از ظرفیت او دادن
37. he coiled the long rope and hung it from a nail
او طناب دراز را حلقه کرد و به میخ آویخت.
38. the dog tore the rope with his teeth
سگ با دندان طناب را از هم گسست.
39. the horse fretted its rope
اسب طناب خود را جوید.
40. give someone plenty of rope
(خودمانی) به کسی اختیار و آزادی عمل زیاد دادن
41. the end of one's rope
پایان صبر و حوصله یا استقامت یا چاره جویی،رسیدن کارد به استخوان
42. the free end of a rope
انتهای آزاد (بسته نشده و رهای) طناب
43. the sailor skinned up the rope
ملوان از طناب بالا رفت.
44. the sailors hove in the rope
ناویان طناب را به داخل (کشتی) کشیدند.
45. three men tugged at the rope
سه مرد طناب را کشیدند.
46. under the heavy weight the rope snapped
طناب در زیر بار سنگین پاره شد.
47. a mountain climber needs a secure rope
کوهنورد به طناب محکم نیاز دارد.
48. he lost his hold on the rope
طناب از دستش دررفت (رها شد).
49. his body was swinging from a rope
جسدش از یک طناب آویخته بود.
50. make a knot at the end of the rope
ته طناب را گره بزن.
51. the elephant hauled a log tied to a rope all the way to the harbor
فیل تنه ی درخت بسته شده به طناب را کشید و تا بندرگاه برد.
52. the sailor could easily shin up a twenty-meter rope
ملوان می توانست به آسانی از یک طناب بیست متری بالا برود.