1. adventitious roots growing on a stem
ریشه های نابجا که بر ساقه روییده است
2. earthbound roots
ریشه های خاکی
3. the roots of a tree
ریشه های درخت
4. without grass roots support, reform is impossible
بدون پشتیبانی توده ی مردم اصلاحات غیر ممکن است.
5. many americans have english roots
بسیاری از امریکایی ها انگلیسی تبار هستند.
6. many values have cultural roots
بسیاری از ارزش ها ریشه ی فرهنگی دارند.
7. the tree thrusts its roots in every direction
درخت ریشه های خود را در تمام جوانب گسترده می کند.
8. if you top carrots, the roots will grow bigger
اگر شاخ و برگ بالای هویج را بزنی ریشه ی آن بزرگتر می شود.
9. they scrounged round for edible roots
در اطراف دنبال ریشه های خوراکی می گشتند.
10. this offshoot grows its own roots while still attached to the parent tree
این گیاه نورس در حالی که هنوز به درخت مادر وصل است شروع به ریشه دواندن می کند.
11. to pull a plant out by the roots
گیاه را از ریشه کندن
12. to tear a plant up by its roots
گیاهی را ریشه کن کردن (از ریشه در آوردن)
13. she has become homesick because she has no roots here
چون در اینجا کس و کار ندارد دلش تنگ شده است.