rootle


معنی: پوزه بخاک مالیدن
معانی دیگر: پوز بزمین زدن، زمین راباپوزکندن، برگرداندن

جمله های نمونه

1. The black pigs rootled for filth.
[ترجمه گوگل]خوک‌های سیاه به دنبال کثیفی هستند
[ترجمه ترگمان] خوک سیاه برای کثافت کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Qiu Qijing's Great Migration Series is to rootle the basic status of human life from the standpoint and the angle of realism.
[ترجمه گوگل]مجموعه مهاجرت بزرگ Qiu Qijing برای ریشه یابی وضعیت اساسی زندگی انسان از دیدگاه و زاویه واقع گرایی است
[ترجمه ترگمان]مجموعه مهاجرت بزرگ Qiu Qijing قرار است وضعیت اصلی زندگی انسان را از دیدگاه و زاویه رئالیسم بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thousands of individuals undertake rootle to same individual from different approach, can harvest all information about a person very quickly.
[ترجمه گوگل]هزاران نفر از رویکردهای مختلف به یک فرد ریشه می‌دهند و می‌توانند خیلی سریع تمام اطلاعات یک شخص را جمع‌آوری کنند
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر از افراد مختلف از رویکرد متفاوتی متعهد می شوند و می توانند همه اطلاعات را در مورد یک فرد بسیار سریع برداشت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People believe that pigs are dirty animals because they rootle about in the mud for their food.
[ترجمه گوگل]مردم بر این باورند که خوک ها حیوانات کثیفی هستند زیرا برای غذای خود در گل و لای می ریزند
[ترجمه ترگمان]مردم بر این باورند که خوک ها حیوانات کثیفی هستند، چون در گل و لای برای غذای خود پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a kind of carrying on of Zhoushan marine culture to rootle the connotation of seafood culture.
[ترجمه گوگل]این نوعی ادامه فرهنگ دریایی ژوشان برای ریشه یابی مفهوم فرهنگ غذاهای دریایی است
[ترجمه ترگمان]این نوعی از حمل و نقل فرهنگ دریایی Zhoushan است تا معنای فرهنگ غذاهای دریایی را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوزه بخاک مالیدن (فعل)
root, nuzzle, rootle

پیشنهاد کاربران

بپرس