root up

/ˈruːtˈəp//ruːtʌp/

معنی: ریشه کن کردن
معانی دیگر: (به ویژه گیاه) از ریشه کندن، با ریشه در آوردن، out root ریشه کن کردن

جمله های نمونه

1. They began to root up the weeds on their farm.
[ترجمه گوگل]آنها شروع به ریشه کن کردن علف های هرز مزرعه خود کردند
[ترجمه ترگمان]کم کم علف های هرز مزرعه را ریشه کن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The pigs have rooted up the muddy ground in search of food.
[ترجمه گوگل]خوک ها در جستجوی غذا زمین گل آلود را ریشه کن کرده اند
[ترجمه ترگمان]خوکها در جستجوی غذا، زمین پر از گل و لای را rooted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To root up all evils is only a fantasy for the time being.
[ترجمه گوگل]ریشه کن کردن همه بدی ها در حال حاضر فقط یک خیال است
[ترجمه ترگمان]ریشه کن کردن تمام دردها، تنها برای مدتی است که تصور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They rooted up all the trees in their garden.
[ترجمه گوگل]آنها تمام درختان باغ خود را ریشه کن کردند
[ترجمه ترگمان]همه درخت ها را در باغ خود میخکوب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's trying root up the truth out of the child.
[ترجمه گوگل]او سعی می کند حقیقت را از کودک ریشه کن کند
[ترجمه ترگمان]او سعی می کند حقیقت را از بچه بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'll see if I can root up some old clothes to give to the poor man.
[ترجمه گوگل]ببینم می توانم چند لباس کهنه را ریشه کن کنم تا به مرد فقیر بدهم
[ترجمه ترگمان]ببینم می توانم چند تا لباس کهنه بگیرم تا به مرد بیچاره بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Root up the roses in the garden.
[ترجمه گوگل]گل های رز را در باغ ریشه کن کنید
[ترجمه ترگمان]روت گل سرخ را در باغ بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some one round here doesn't like pets . . . They make a mess, root up plants[Sentence dictionary], flowers.
[ترجمه گوگل]برخی از اینجا حیوانات خانگی را دوست ندارند آشفتگی درست می کنند، گیاهان [فرهنگ جمله ها]، گل ها را ریشه کن می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها در اینجا حیوانات خانگی را دوست ندارند آن ها یک مشکل ایجاد می کنند، گیاهان را ریشه می کنند [ فرهنگ لغت حکم ]، گل ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A bad habit once contracted takes a very long time to uproot ( or root up ).
[ترجمه گوگل]یک عادت بد زمانی که منقبض می شود مدت زیادی طول می کشد تا ریشه کن شود (یا ریشه کن شود)
[ترجمه ترگمان]عادت بد زمانی برای از بین بردن (یا ریشه)خیلی طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You said that you would raze the old house to the ground; that you would root up every tree in the gardens to find your dead friend.
[ترجمه گوگل]گفتی که خانه قدیمی را با خاک یکسان می کنی که هر درختی را در باغ ها ریشه کن می کردی تا دوست مرده ات را پیدا کنی
[ترجمه ترگمان]تو گفتی که خانه قدیمی را با خاک یک سان خواهی کرد؛ که هر درختی را در باغ برای پیدا کردن دوست مرده ات از بین خواهی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For it is a fire that devours to Abaddon And would root up all my increase.
[ترجمه گوگل]زیرا آتشی است که تا آبادون را می بلعد و همه رشد مرا ریشه کن می کند
[ترجمه ترگمان]چون آتشی است که به Abaddon می بلعد و همه افزایش من را ریشه کن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریشه کن کردن (فعل)
root, eradicate, root out, uproot, root up, extirpate

انگلیسی به انگلیسی

• remove by the roots

پیشنهاد کاربران

بپرس