roominess


جا داری، وسعت، فضا

جمله های نمونه

1. Roominess in this size car is always a compromise.
[ترجمه گوگل]جادار بودن در این اندازه خودرو همیشه یک مصالحه است
[ترجمه ترگمان]Roominess در این ماشین سایز همیشه یک مصالحه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His unselfishness gave him great intellectual roominess.
[ترجمه گوگل]بی خودی او فضای فکری زیادی به او داد
[ترجمه ترگمان]او بخشندگی بزرگی به او بخشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What attracted buyers to this house was its roominess.
[ترجمه گوگل]چیزی که خریداران را به این خانه جذب می کرد، جادار بودن آن بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که buyers را به این خانه جلب کرده بود roominess بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I guess the question is ― do we want roominess or luxury?
[ترجمه گوگل]حدس می‌زنم سوال این است که آیا ما فضایی می‌خواهیم یا لوکس؟
[ترجمه ترگمان]حدس می زنم این سوال این است - آیا ما می خواهیم roominess یا تجمل را می خواهیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But if you're looking for bang - for - the - buck measured strictly in roominess, the Mazda 6 can now be considered.
[ترجمه گوگل]اما اگر به‌دنبال جست و خیز هستید، مزدا 6 را می‌توان در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• largeness, bigness; spaciousness, quality of having ample room

پیشنهاد کاربران

بپرس