roomie


(امریکا - عامیانه) هم اتاقی

جمله های نمونه

1. He felt shocked and asked his roomie why.
[ترجمه مرتضی] او احساس تکان خوردن داشت و از هم اتاقی اش پرسید چرا .
|
[ترجمه گوگل]او احساس شوکه کرد و علت را از اتاقی خود پرسید
[ترجمه ترگمان]فیلیپ یکه خورد و از his پرسید که چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This kind of roomie is so-called "New Human Beings". They are fashionable, nontraditional even anti-traditional, and creative.
[ترجمه گوگل]به این نوع از اتاق‌نشین‌ها «انسان‌های جدید» می‌گویند آنها شیک، غیر سنتی و حتی ضد سنتی و خلاق هستند
[ترجمه ترگمان]این نوع of به اصطلاح \"موجودات انسان نوین\" نامیده می شود آن ها مد روز، غیرسنتی، سنتی، و خلاق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His roomie said snake was cute and acted as a devoutfriend to human, moreover, he had tamed it for years.
[ترجمه گوگل]هم اتاقی او گفت که مار بامزه بود و به عنوان یک دوست عابد برای انسان عمل می کرد، علاوه بر این، او سال ها آن را رام کرده بود
[ترجمه ترگمان]هم اتاقی او گفت که مار با نمک است و برای انسان عمل می کند، علاوه بر این، سال ها آن را رام کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the other roomies were told a history of plane development by a roomie .
[ترجمه گوگل]به همه اتاق‌های دیگر تاریخچه توسعه هواپیما توسط یک اتاق‌دار گفته شد
[ترجمه ترگمان]تمام the دیگر به تاریخ توسعه صفحه توسط یک roomie گفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One of my roomie sleeptalked every night when I was a freshman in the college. One night, he said shyly: "I'm pregnant. " Faint all of us!
[ترجمه گوگل]زمانی که دانشجوی سال اول دانشگاه بودم، یکی از اتاق خواب من هر شب صحبت می کرد یک شب با خجالت گفت: باردارم همه ما غش کن!
[ترجمه ترگمان]یکی از roomie من هر شب وقتی دانشجوی سال اول کالج بودم او با کمرویی گفت: \" یک شب من باردار هستم و غش می کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Western students usually have strong personality and particular hobbies. The best way you can do is to understand your roomie as completely as possible beforehand.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان غربی معمولاً شخصیت قوی و سرگرمی های خاصی دارند بهترین راهی که می توانید انجام دهید این است که از قبل فضای اتاق خود را به طور کامل درک کنید
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان غربی معمولا دارای شخصیت قوی و سرگرمی های خاص هستند بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که ذهن خود را پیشاپیش درک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This way seems relentless4 and to be reverse to Chinese etiquette, however, it is really useful for you to find a proper roomie .
[ترجمه گوگل]این راه بی‌وقفه به نظر می‌رسد و برعکس آداب معاشرت چینی است، با این حال، یافتن یک اتاق‌دار مناسب برای شما بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]با این حال به نظر می رسد که این شیوه معکوس کردن و معکوس کردن آداب و رسوم چینی است، اما واقعا برای شما مفید است که یک roomie مناسب پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You didn't return her calls, so she called your roomie, who panicked and called me.
[ترجمه گوگل]به تماس های او پاسخ ندادی، بنابراین او با اتاقت تماس گرفت، که وحشت زده به من زنگ زد
[ترجمه ترگمان]تو جواب تلفن هاش رو ندادی، واسه همین به هم اتاقی تو زنگ زد که ترسیده و بهم زنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps you're pondering an addition to the family: a child, a new roomie, a pet.
[ترجمه گوگل]شاید به فکر اضافه‌ای به خانواده هستید: یک کودک، یک اتاق‌دار جدید، یک حیوان خانگی
[ترجمه ترگمان]شاید شما در فکر افزودن به خانواده هستید: یک کودک، یک حیوان خانگی جدید، یک حیوان خانگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (informal) roommate

پیشنهاد کاربران

بپرس