room

/ˈruːm//ruːm/

معنی: خانه، اتاق، محل، جا، فضا، مسکن گزیدن، منزل دادن به، وسیعتر کردن
معانی دیگر: جای کافی، گنجایی، امکان، شایش، (مجازی) جا، (جمع) مسکن، جای زندگی، آپارتمان، منزل، حاضران (در اتاق)، اهل اتاق، (قدیمی) به جای، از جانب، اتاق گرفتن (یا اشغال کردن یا کرایه کردن)، زندگی کردن (در محل بخصوص)، اتاق دادن (به)، به اتاق بردن، (مهجور) مقام، شغل، موقع، مجال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: space that is occupied or available for occupation.
مترادف: place, space
مشابه: cabin

- plenty of room for dancing
[ترجمه گوگل] فضای زیادی برای رقصیدن
[ترجمه ترگمان] کلی جا برای رقص داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a subsection of a building separated from similar sections by walls or partitions.
مترادف: chamber
مشابه: compartment, ward

(3) تعریف: the people present in a room of a building.

(4) تعریف: (pl.) living quarters; lodgings.
مترادف: apartment, flat, lodgings, pad, place, quarters, rental

(5) تعریف: scope.
مترادف: elbowroom, latitude, leeway, play
مشابه: scope

- There's no room for laziness in this business.
[ترجمه گوگل] در این تجارت جایی برای تنبلی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] تو این کار هیچ جا برای تنبلی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rooms, rooming, roomed
• : تعریف: to live in a room or living quarters; lodge.
مترادف: bunk, lodge, quarter, rent, sojourn, stay, tenant
مشابه: abide, dwell, live, reside

جمله های نمونه

1. room and board
مسکن و غذا

2. room for doubt
جای شک

3. room for up to five passengers
جا برای حداکثر پنج مسافر

4. room number 104
اتاق شماره ی 104

5. room number ten
اتاق شماره ی ده

6. a room abovestairs
اتاقی در بالاخانه

7. a room arrangement that suits one person may not suit another
اتاق آرایی مورد علاقه ی یک فرد ممکن است دلخواه فرد دیگری نباشد.

8. a room for sleeping
اتاقی برای خوابیدن

9. a room with a southwest aspect
اتاق رو به جنوب غرب

10. a room with two large windows
یک اتاق با دو پنجره ی بزرگ

11. delivery room
اتاق زایمان

12. each room has an air-conditioning vent
هر اتاق یک هواکش تهویه ی مطبوع دارد.

13. file room
اتاق بایگانی

14. guest room
اتاق مهمان

15. her room looks a mess
اتاق او خیلی ریخته واریخته است.

16. his room adjoins mine
اتاق او چسبیده به اتاق من است.

17. his room is filled with memorabilia of early texas
اتاق او پر از اشیایی بود که خاطرات تگزاس قدیم را زنده می کرد.

18. ladies' room
مستراح زنانه

19. leave room in the car for your little sister!
برای خواهر کوچکت در ماشین جا بگذار!

20. living room
اتاق نشیمن

21. make room for me too!
برای من هم جا باز کنید!

22. monitor room
اتاق کنترل

23. our room was a bit of a mess
اتاقمان درهم ریخته و کثیف بود.

24. rec room
اتاق سرگرمی ها

25. that room is bespoken
آن اتاق را قبلا گرفته اند.

26. the room became empty of people
اتاق از مردم خالی شد.

27. the room had been cleaned after a fashion
اتاق به طور سرسری تمیز شده بود.

28. the room had fine appointments
اتاق اثاثیه ی خوبی داشت.

29. the room is full of students
اتاق پر از دانشجو است.

30. the room lapsed into silence
اتاق غرق در سکوت شد.

31. the room looks seaward
اتاق رو به دریا است.

32. the room slowly heated
اتاق کم کم گرم شد.

33. the room started spinning around her
اتاق شروع کرد به چرخیدن به دور او.

34. the room was a welter of broken glass and china
اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.

35. the room was cold so i stoked the fire in the fireplace
اتاق سرد بود بنابراین آتش بخاری را افروخته تر کردم.

36. the room was comfortable but the food dissatisfied all of us
اتاق راحت بود ولی خوراک همه ی ما را ناراضی کرد.

37. the room was completely silent except for the buzzing of a bee
اتاق غرق در سکوت بود و فقط صدای وز وز یک زنبور می آمد.

38. the room was cool and pleasant
اتاق خنک و دلپذیر بود.

39. the room was covered with pictorial papers
کاغذ دیواری مصور اتاق را پوشانده بود.

40. the room was crawling with ants
مورچه ها اتاق را روی سر گرفته بودند (اتاق از مورچه موج می زد).

41. the room was depressingly dark and quiet
اتاق به طور افسرده کننده ای (به طور دلگیری) تاریک و ساکت بود.

42. the room was filled with smoke
اتاق پر از دود بود.

43. the room was full of acrid smoke
اتاق پر از دود تند و زننده بود.

44. the room was full of empty chairs
اتاق پر از صندلی های خالی بود.

45. the room was full of flies
اتاق پر از مگس بود.

46. the room was full of ornamental objects
اتاق پر از اشیای زینتی بود.

47. the room was full of well-dressed females
اتاق پر از زنان خوش لباس بود.

48. the room was in studied disarray
اتاق تعمدا در هم ریخته شده بود.

49. the room was left a shambles by the guests
مهمانان اتاق را به هم ریخته بودند.

50. the room was so crowded and hot that i was suffocating
اتاق آنقدر شلوغ و گرم بود که نمی توانستم نفس بکشم.

51. the room was so hot that i almost fainted
اتاق آنقدر گرم بود که نزدیک بود از حال بروم.

52. the room was spotlessly clean
اتاق تر و تمیز بود.

53. the room was steeped in sunshine
اتاق غرق در نور آفتاب بود.

54. the room was strewn with paper and broken glass
توی اتاق،کاغذ و شیشه شکسته پخش و پلا بود.

55. the room was stuffy and soon the windows started sweating
اتاق گرم و دم کرده بود و به زودی پنجره ها از مه و قطرات آب پوشیده شدند.

56. the room wherein he was born
اتاقی که در آن متولد شده بود

57. there's room for thirty people at the outside
حداکثر برای سی نفر جا هست.

58. this room faces the sun
این اتاق رو به آفتاب است.

59. this room has been designated for reading
این اتاق برای قرائت تخصیص داده شده است.

60. this room has two electrical outlets
این اتاق دو خروجی برق دارد.

61. this room is the nearest approach to a hospital in the village of fashin
در دهکده ی فشین این اتاق از همه بیشتر به یک بیمارستان شباهت دارد.

62. this room is too doggone big!
این اتاق دیگه زیادی بزرگه !

63. this room needs airing
این اتاق نیاز به تجدید هوا دارد.

64. this room needs sorting out
این اتاق را باید مرتب کرد.

65. gaming room
اتاق (ویژه ی) قمار

66. make room (for)
دفتی زدن،جا باز کردن،جا دادن

67. a bare room
اتاق خالی از اثاثیه

68. a cheerful room
اتاق دلباز

69. a circular room
اتاق گرد

مترادف ها

خانه (اسم)
house, domicile, home, lodge, room, building, cell, shack, socket, quarterage

اتاق (اسم)
room, chamber

محل (اسم)
site, place, room, spot, position, location, vacancy, locale, locality, situs, whereabout

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

فضا (اسم)
region, place, room, space, air, area

مسکن گزیدن (فعل)
settle, inhabit, room, bield, guest

منزل دادن به (فعل)
room

وسیع تر کردن (فعل)
room

تخصصی

[معدن] اتاق (معادن زیرزمینی)
[] تالار

انگلیسی به انگلیسی

• compartment of space marked off by walls within a building; space, two- or three-dimensional area
occupy a room, lodge, dwell
a room is one of the separate sections in a building, which has its own walls, ceiling, floor, and door.
if there is room for something, there is enough space for it.
if there is room for a particular kind of behaviour, people are able to behave in that way.
see also common room, consulting room, dining room, double room, drawing room, dressing room, ladies' room, leg room, living room, locker room, men's room, morning room, powder room, reading room, reception room, rest room, spare room, standing room.

پیشنهاد کاربران

جا دار ، آزادتر
I like to have a bit of room in my jeans
من دوست دارم که شلوار جین ام یه خورده آزادتر باشه
۱. اتاق ۲. ( بصورت جمع ) خانه ی اجاره ای ۳. جا ۴. امکان. مجال ۵. منزل کردن. سکونت داشتن. زندگی کردن ۶. جا دادن. منزل دادن
اتاق، دفتر، اتاقک، کابین
مجال، فرصت
اتاق
مثال: They painted the walls of the room yellow.
آن ها دیوارهای اتاق را زرد رنگ کردند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
فضا
اتاق
۱_ اتاق
Like bathroom , dining room , living room
۲_ هم اتاق شدن
we can �room� up to �four �visitors �in our two� guest� bedrooms
۳ _ فضا ، معده ، جا
? Would you like to start with an appetizer _
No , I'm saving room for dessert
اتاق
فضای ک کوچک تر از خونه س
There's really no room for growth
واقعا جایی برای رشد وجود ندارد
room ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: اتاق شب
تعریف: یکی از مؤلفه های آماری در مدیریت هتل داری که نشان دهندة میزان اشغال اتاق در مهمانخانه در یک دورة زمانی مشخص، حداقل یک شب است، فارغ از اینکه چند نفر در اتاق ها اقامت داشته باشند==room ( گردشگری و جهانگردی ) ==
The best room
No matter how much I kiss and hug you, my life is still short in front of this room full of love and affection
بهترین اتاق
من هر چقد شما را بوس و بغل کنم تا عمر هم باز کم هست در برابر این اتاق پر از عشق و عاشقی
۱. اتاق
۲. مجال و فرصت
۳. هم اتاقی بودن
مجال، فرصت
کابین ( مثل دستشویی )
عرصه
? Is there any room in your bed for me
در اینجا معنی جا و فضا میده
[NOUN]
✔️ امکان - مجال
💠 This doesn't leave much room for error
✔️ جا - فضا
💠 Oh, get out of here! Who has blood to give?
If you don't want to, too bad for you.
How much did you say?
...
[مشاهده متن کامل]

200 dollars for only two drops of blood!
It's nothing.
You don't pay more?
Why don't you shut up, can't you see I'm talking?
400 dollars for 2 bottles.
400 dollars
You want to go? I'll take you. I'll come too.
Me too. Where is it?
I'll take you there and back.
I'm your obedient servant, I'll come too.
But I'm at your service.
Take their name and give them a bowl of rice on me. I'll be back.
Your name?
. . . But the transport is at your expense, Sir.
Alright, tomorrow at 6 AM.
Alright, there is room for every one.
برو بابا خون مون کجا بود!
نمیخواید؟ نخواید!
ببینم جوون گفتی چقدر؟
فقط دو قطره ازتون خون میگیرن، بهت دویست دلار هم پول میده.
میخوای. . . مفتِ مفتِ.
هیچی نیست.
ببینم، بیشتر نمیدی نه؟
چرا اگه بخوای دو شیشه بدی. . .
چهارصد دلار اگه دو شیشه خون بدی.
اَه صبر کن بابا تو هم، من دارم صحبت میکنم یه دقیقه؟
دو شیشه میگیره بهت چهارصد دلار هم میده.
دو شیشه چهارصد دلار!
کجا باید بریم؟
میای تو؟ خودم میبرمت.
تو هم میای؟ منم میام.
منم همین طور.
جاش کجاست؟
خودم میبرمتون و برتون میگردونم.
منم میام ، نوکرتم.
چاکر همتون هستم.
اسم و مشخصات شوند بگیر و به همه یه ملاقه پلو به حساب من بده. من الان میام.
اسم ما رو هم یادت نره.
تو بیا ببینم.
اسمت چیه؟
. . . بله. . . نه جون شما کمتر ازین صرف نمیکنه.
خیلی خب، اما کرایه حمل شون هم با شماس ها!
باشه، فردا صبح سر ساعت شیش.
خیلی خب. . .
باشه، جا واسه همه هست

جای کار دارد
غرفه
یک اتاق کوچک
جا و مکان
sleeping place
فضا
مثال:
electrical room = فضای الکتریکی
مجال. فرصت
اتاق که زیاد بزرگ نیست
اتاق. . . مکانی کوچک تر از خانه

اتاق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس