معنی: خیال بافی کردن، داستان خیالی نوشتن، بصورت خیالی دراوردنمعانی دیگر: عاشقانه کردن، شیدا وار کردن، حالت رویایی و آرمان گرایانه دادن به، ایده آلی کردن، جنبه ی آرمانی دادن، از سبک رومانتیک پیروی کردن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: romanticizes, romanticizing, romanticized
• : تعریف: to give a romantic character or interpretation to.
- She romanticized his motives.
[ترجمه گوگل] او انگیزه های او را رمانتیک کرد [ترجمه ترگمان] اون انگیزه هاش رو تغییر داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: romanticization (n.)
• : تعریف: to have romantic ideas, attitudes, or tendencies. • مشابه: romance
جمله های نمونه
1. the press ought not romanticize criminals
جراید نباید به تبهکاران جنبه ی آرمانی بدهند.
2. Don't romanticize stick to the facts.
[ترجمه Phoebe] خیال بافی نکن، به حقایق پایبند بمون.
|
[ترجمه گوگل]عاشقانه نکنید و به واقعیت ها بچسبید [ترجمه ترگمان] ضربه روحی به واقعیت ضربه نزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Men tell violent tales and romanticize the lessons violence brings.
[ترجمه گوگل]مردان داستان های خشونت آمیز می گویند و درس هایی را که خشونت به همراه دارد رمانتیک می کنند [ترجمه ترگمان]مردان به داستان های خشن می گویند و romanticize که خشونت به ارمغان می آورد را تکرار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It's easy to romanticize this basically squalid lifestyle and the repression is bound to slow down development.
[ترجمه گوگل]عاشقانه کردن این سبک زندگی اساساً محقر آسان است و سرکوب به طور قطع رشد را کند می کند [ترجمه ترگمان]ساده کردن این سبک زندگی کثیف آسان است و سرکوب باعث کندی پیشرفت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You have a tendency to romanticize your life.
[ترجمه گوگل]شما تمایل دارید زندگی خود را رمانتیک کنید [ترجمه ترگمان]تو تمایل داری که تو زندگیت ضربه بخوره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. While many romanticize the idea of getting married and living happily ever after, others choose to engage in committed relationships without the legality of becoming man and wife.
[ترجمه گوگل]در حالی که بسیاری عقیده ازدواج و زندگی شاد تا آخر عمر را عاشقانه میدانند، برخی دیگر تصمیم میگیرند که بدون قانونی بودن زن و شوهر، درگیر روابط متعهدانه باشند [ترجمه ترگمان]در حالی که بسیاری از romanticize ایده ازدواج و زندگی را با خوشحالی دنبال می کنند، برخی دیگر ترجیح می دهند در روابط متعهد و بدون قانونی شدن همسر و همسر شرکت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Liberals tend to romanticize trains (because the French use them) and conservatives tend to disparage them (because the French use them).
[ترجمه گوگل]لیبرال ها تمایل دارند قطارها را رمانتیک کنند (زیرا فرانسوی ها از آنها استفاده می کنند) و محافظه کاران تمایل دارند آنها را تحقیر کنند (زیرا فرانسوی ها از آنها استفاده می کنند) [ترجمه ترگمان]لیبرال ها دوست دارند آموزش ببینند (چون فرانسویان از آن ها استفاده می کنند)و محافظه کاران تمایل دارند که از آن ها انتقاد کنند (چون فرانسوی ها از آن ها استفاده می کنند) [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I can't romanticize the past, making the heroes of my childhood larger than life, as we all have a tendency to do.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم گذشته را رمانتیک کنم و قهرمانان دوران کودکی ام را بزرگتر از زندگی کنم، همانطور که همه ما تمایل به انجام آن داریم [ترجمه ترگمان]من نمی توانم گذشته را نادیده بگیرم، قهرمانان دوران کودکی ام را بزرگ تر از زندگی تبدیل کنم، همانطور که همه ما تمایل به انجام آن داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Kristof and others constantly romanticize the life they imagine we live, or used to live, and I wouldn't trade it for any other. But it can be as sharp as a serpent's tooth.
[ترجمه گوگل]کریستوف و دیگران دائماً زندگیای را که تصور میکنند ما زندگی میکنیم یا قبلاً زندگی میکردیم رمانتیک میکنند و من آن را با هیچکس دیگری عوض نمیکنم اما می تواند به اندازه دندان مار تیز باشد [ترجمه ترگمان]Kristof و دیگران به طور مداوم زندگی می کنند که تصور می کنند ما زندگی می کنیم، یا برای زندگی استفاده کرده ایم، و من آن را برای هیچ چیز دیگری عوض نمی کنم اما می تواند به اندازه دندان مار نوک تیز باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. "Some journalists like to romanticize what they see out of a lack of knowledge and may hold Locke up as a mirror for Chinese officials, " the editorial said.
[ترجمه گوگل]در سرمقاله آمده است: «بعضی از روزنامه نگاران دوست دارند آنچه را که می بینند به دلیل کمبود دانش رمانتیک کنند و ممکن است لاک را به عنوان آینه ای برای مقامات چینی نگاه کنند [ترجمه ترگمان]این سرمقاله گفت: \" برخی از روزنامه نگاران دوست دارند آنچه را که آن ها از فقدان دانش می بینند درک کنند و ممکن است لاک را به عنوان یک آینه برای مقامات چینی نگه دارند \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Don't romanticize this uninteresting and hard work!
[ترجمه گوگل]این کار غیر جالب و سخت را عاشقانه نکنید! [ترجمه ترگمان]مگر در مورد کار سخت و کار سخت دیگری در کار نیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Neptune's time in seventh house Aquarius can romanticize the concepts of marrying a best friend.
[ترجمه گوگل]دوران نپتون در خانه هفتم دلو می تواند مفاهیم ازدواج با بهترین دوست را رمانتیک کند [ترجمه ترگمان]زمان نپتون در خانه هفتم، دلو می تواند مفاهیم ازدواج با بهترین دوست را از بین ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Other research has shown that we romanticize our relationships with spouses and partners significantly more when we believe we have sacrificed for them.
[ترجمه گوگل]تحقیقات دیگر نشان داده است که ما روابط خود را با همسر و شریک به طور قابل توجهی بیشتر عاشقانه می کنیم، زمانی که معتقدیم برای آنها فداکاری کرده ایم [ترجمه ترگمان]تحقیقات دیگری نشان داده است که ما روابط خود با همسران و شرکای خود را به طور قابل توجهی بیشتر زمانی که باور داریم برای آن ها قربانی کرده ایم، به طور قابل توجهی افزایش داده ایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It is okay to romanticize things a little bit every now and then: it gives you hope.
[ترجمه گوگل]اشکالی ندارد که هر از چند گاهی چیزها را کمی رمانتیک کنید: به شما امید می دهد [ترجمه ترگمان]بسیار خوب است که هر از گاهی چیزهای کوچک را مورد بررسی قرار دهید و سپس: این به شما امید می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خیال بافی کردن (فعل)
build castles in the air, fantasize, romanticize, confabulate, romance
داستان خیالی نوشتن (فعل)
romanticize
به صورت خیالی دراوردن (فعل)
romanticize
انگلیسی به انگلیسی
• make romantic; act romantically; hold romantic ideas about something; describe in an unrealistic manner (also romanticise) if you romanticize someone or something, you imagine them to be better than they really are.
پیشنهاد کاربران
1 - to talk about something in a way that makes it sound better than it really is, or to believe that something is better than it really is خیال پردازی/ خیال بافی کردن Stop romanticizing! Nothing's that perfect ... [مشاهده متن کامل]
2 - to believe that something is better, more interesting, or more exciting than it really is چیزی را بهتر ، یا جالب تر یا هیجان انگیزتر از آنچه واقعاً هست، دانستن یا باور داشتن He romanticized the life of a spy, not knowing how boring and lonely it can be He romanticized the life of a spy, not knowing how boring and lonely it can be
رمانتیک سازی کردن، یعنی چیزی رو خیال انگیز تر و جالب تر از چیزی که هست جلوه دادن یا مجسم کردن
Make something seem more attractive or interesting than it really is