roll up

/roʊlˈəp//rəʊlʌp/

معنی: اندوختن، جمع کردن، چرخیدن
معانی دیگر: 1- لوله کردن، پیچیدن 2- انباشته کردن، جمع کردن 3- (عامیانه - با اتومبیل و غیره) رسیدن، وارد شدن

جمله های نمونه

1. Could you roll up that string for me?
[ترجمه ..] آیا میتوانی آن نخ را برای من لوله کنی ؟
|
[ترجمه گوگل]می توانید آن رشته را برای من بپیچید؟
[ترجمه ترگمان]می شه اون نخ رو به من بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many animals roll up into a ball for warmth.
[ترجمه امیراحمد] بسیاری از حیوانات دور هم حلقه می زنند تا گرم بشوند.
|
[ترجمه Saeid.T] منظور اینه که بیشتر حیونا خودشون را جمع یا گولی میکنن تا گرم بشن
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از حیوانات برای گرما در یک توپ جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حیوانات برای گرم شدن به توپ جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's time to roll up our sleeves and get some work done on the basics.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که آستین ها را بالا بزنیم و کارهای اولیه را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده که آستین ها را بالا بزنیم و کاری کنیم که بر پایه اصول اولیه انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Roll up, roll up! See how the magician performs his tricks!
[ترجمه Fahime Araabi] Roll up در اینجا به منظور تشویق کردن مرد برای نزدیک شدن برای دیدن شعبده بازی است و کلا در بازارها و نمایشها برای جلب توجه مردم میگویم و در کل میتوان گفت به معنی ( جمع شوید ) و یا ( نزدیک شوید ) است
|
[ترجمه گوگل]جمع کن، بپیچ! ببینید شعبده باز چگونه حقه های خود را انجام می دهد!
[ترجمه ترگمان]! قل بخور، قل بخور می بینی که جادوگر چه طور شعبده بازی می کنه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "Roll up! Roll up! Come and see the amazing bearded lady!" shouted the circus man.
[ترجمه گوگل]بیا و خانم ریشو شگفت انگیز را ببین! مرد سیرک فریاد زد
[ترجمه ترگمان]! بلند شو! پخش بشید بیا و آن خانم ریشو را ببین! مرد سیرک فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Roll up, roll up, come and join The Greatest Show on Earth.
[ترجمه گوگل]بپیچید، بپیچید، بیایید و به بزرگترین نمایش روی زمین بپیوندید
[ترجمه ترگمان]بالا بروید، بالا بروید، بیایید و به بزرگ ترین نمایش روی زمین ملحق شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a lot of work to do, so roll up your sleeves and get busy.
[ترجمه احمد] کارهای زیادی برای انجام هست پس استینتان را بالا بزنید و دست به کار شوید
|
[ترجمه گوگل]کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد، پس آستین ها را بالا بزنید و مشغول شوید
[ترجمه ترگمان]کاره ای زیادی هست که باید انجام بدن، بنابراین آستین ها را بالا بزن و سرت شلوغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Roll up your sleeves.
[ترجمه گوگل]آستین هایت را بالا بزن
[ترجمه ترگمان]آستینت رو بزن بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Roll up the waistband like a belt and the pleats will roll into one another.
[ترجمه گوگل]بند کمر را مانند یک کمربند بپیچید و چین‌ها به هم می‌پیچند
[ترجمه ترگمان]کمربند ایمنی را مثل کمربند صاف کن و چین های دیگر را به هم وصل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Roll up in pancakes with a dab of hoisin sauce and slivered green onions.
[ترجمه گوگل]با کمی سس هویزین و پیاز سبز خرد شده در پنکیک بپیچید
[ترجمه ترگمان]با یک تکه از سس hoisin و پیاز سبز رنگ درست کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't miss our birthday bonanza Roll up for super carpet market!
[ترجمه گوگل]رول تاپ تولد ما را برای بازار فرش فوق العاده از دست ندهید!
[ترجمه ترگمان]ثروت تولد ما رو از دست نده! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Peel off the lining paper and roll up with the sugared paper.
[ترجمه گوگل]کاغذ آستر را جدا کنید و با کاغذ قندی گرد کنید
[ترجمه ترگمان]ورقه آستر را بردارید و با the sugared
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She paused to roll up the magazines and push them into her handbag, rummaging for her ticket.
[ترجمه گوگل]او مکث کرد تا مجلات را جمع کند و آنها را داخل کیف دستی‌اش فرو کند و به دنبال بلیطش بگردد
[ترجمه ترگمان]او مکث کرد تا مجله ها را بالا بیاورد و آن ها را به کیف دستی اش هل داد و بلیت را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The belts roll up and down through a warmed, glassed-in chamber while the doughnuts rise like slowly inflating tires.
[ترجمه گوگل]تسمه ها از طریق یک محفظه شیشه ای گرم شده بالا و پایین می پیچند در حالی که دونات ها مانند لاستیک هایی که به آرامی باد می شوند بالا می روند
[ترجمه ترگمان]در حالی که دونات ها مانند تایرها به آرامی بالا و پایین می روند، کمر بند و بسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندوختن (فعل)
lay in, accumulate, acquire, hive, salt away, store, reserve, pile, roll up, save, put by, salt down

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

چرخیدن (فعل)
roll up, turn, twirl, whirl, swing, reel, pivot, rotate, wheel, wry, twist, trundle, revolve, trill, spin, troll, slue

تخصصی

[صنعت] جمع کردن

انگلیسی به انگلیسی

• fold; be folded

پیشنهاد کاربران

جمع شوید
جمع کردن - بالا زدن ( آستین لباس و . . . )
✨ Get in quickly!
Take off your jackets, roll up your sleeves.
Put your arm that way. . .
Put your arm up!
Are you taking it here?
Yes, it's urgent.
...
[مشاهده متن کامل]

Don't worry, it's more comfortable here.
Mr. Smith only sends for us when he is in trouble.
Don't upset yourself.
Go on Brad.
Brad, quicker!
Stop right there.
Give it to me. . .
Here, 200 dollars for you and 200 for you.
Give thanks to God! Out!
Brad, put your foot down!
شوار شو بینم، یالا! یالا یالا بجنب بینم، معطل نکن!
کُت هاتون درارین. . آستین هاتون هم بزنید بالا.
دستت درست بگیر. .
تو هم دستت بگیر بالا!
حالا باس همین جا بگیریم؟
آره، عجله ست.
غصه نخور، تو ماشین جاتون هم راحت تره.
باز این آقای اسمیت کارش گیر کرد، بعد مدتی فرستاد دنبال ما.
جوش نزن خون ت کثیف میشه.
بِرَد راه بیفت.
بِرَد یه ذره تندتر برو، دیر نشه!
همین بغل نگه دار.
بده بینم. . ردش کن. . بذار اینجا. .
خیلی خب بده من. .
بیا بگیر این ۲۰۰ دلار مال تو، اینم مال تو.
بگو خدا برکت بده!
برو پایین معطل نکن!
بِرَد برو! بِرَد برو!

DOS starts at the restaurant level by the 2nd of each month and then rolls up to the regional level,
در بیزینس و فروش به معنای منتقل شدن ، جابجا شدن است
دراز کشیدن
استین های لباس را تا زدن
بالارَوَنده ، بالاپیچ ، بالاچرخ ، بالا جمع شو ، بالا جمع شونده
با ماشین رسیدن به جایی
We rolled up to Jon's place
Roll up your window پنجرتو بالا ببر
بالا زدن[آستین]
سیگاری که خود می توان با پیچیدن برگ سیگار به دور تنباکو درست نمود، سیگار برگ
رسیدن
We rolled up at the same time

حاصل جمع
سر جمع
خلاصه شدن
بالا بردن
کاغذ لوله کردن
رول کردن چیزی تو آشپزی
جمع کردن , چرخیدن
چلاندن
خلاصه شدن
my efforts, knowledge, strategies and experience eventually roll up into the final product
تلاشها، دانش، استراتژی ها و تجربه ام نهایتا در محصول نهایی خلاصه میشود ( به محصول نهایی میرسد یا ختم میشود )
بالا رو ، بالا پَر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس