roll off
تخصصی
پیشنهاد کاربران
[از روی . . . . به سوی پایین غلتیدن] از روی . . . غلتیدن
مثال: The pencil rolled off the desk.
مداد از روی میز غلتید. ( منظور از روی میز غلتید و به سوی پایین میز افتاد. )
در علوم فنی و مهندسی هم بر کاهش تدریجی یک پدیده مانند: صدا، نویز، و . . . دلالت می کند.
مثال: The pencil rolled off the desk.
مداد از روی میز غلتید. ( منظور از روی میز غلتید و به سوی پایین میز افتاد. )
در علوم فنی و مهندسی هم بر کاهش تدریجی یک پدیده مانند: صدا، نویز، و . . . دلالت می کند.
مهندسی صدابرداری: افت تدریجی، تندی یا تیزی شیب در یک فیلتر برحسب دسیبل. اکتاو،
رول. آف: شیب یا تندی از یک تابعِ انتقالی بوسیله ی فرکانس است، بویژه در تحلیل شبکه برقی.
رول. آف: شیب یا تندی از یک تابعِ انتقالی بوسیله ی فرکانس است، بویژه در تحلیل شبکه برقی.
به حرکت درامدن ( v ) , تخلیه ( n )
روی غلتک انداختن
افتادن رو غلتک
در بعضی جملات :
از دست رفته
از دست رفته
شیمی: زاویه غلتش
قل خوردن
دور شدن از کسی یا چیزی با حرکت غلتکی
افتادن یا حرکت کردن از بالای سر کسی یا چیزی با حرکت غلتکی
باعث افتادن یا غلت خوردن کسی یا چیزی شدن
افتادن یا حرکت کردن از بالای سر کسی یا چیزی با حرکت غلتکی
باعث افتادن یا غلت خوردن کسی یا چیزی شدن
غلت خوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)