فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rolls, rolling, rolled
عبارات: roll around, roll round
حالات: rolls, rolling, rolled
عبارات: roll around, roll round
• (1) تعریف: to move by rotating or turning over repeatedly.
• مترادف: gyrate, revolve, rotate, spin, tumble, turn, twirl, wheel
• مشابه: somersault, swirl, whirl
• مترادف: gyrate, revolve, rotate, spin, tumble, turn, twirl, wheel
• مشابه: somersault, swirl, whirl
- The children rolled down the hill.
[ترجمه گل] بچه ها به پایین تپه غل خوردند|
[ترجمه گوگل] بچه ها از تپه غلتیدند[ترجمه ترگمان] بچه ها از تپه سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ball rolled under the fence.
[ترجمه فاطیما] توپ از زیر حصار عبور کرد|
[ترجمه گوگل] توپ زیر حصار غلتید[ترجمه ترگمان] گلوله از نرده گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to move or travel by or as by means of wheels.
• مترادف: cycle, trundle, wheel
• مشابه: cart, coast, drive, ride, wagon
• مترادف: cycle, trundle, wheel
• مشابه: cart, coast, drive, ride, wagon
- The car rolled into the driveway.
[ترجمه گوگل] ماشین به داخل جاده غلتید
[ترجمه ترگمان] اتومبیل چرخی زد و وارد جاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اتومبیل چرخی زد و وارد جاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to rock from side to side.
• مترادف: rock, sway, swing, toss
• مشابه: lurch, pitch, turn
• مترادف: rock, sway, swing, toss
• مشابه: lurch, pitch, turn
- The ship rolled on the stormy sea.
[ترجمه گوگل] کشتی روی دریای طوفانی غلتید
[ترجمه ترگمان] کشتی در دریای توفانی موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشتی در دریای توفانی موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to stretch out over an area in wavelike formations.
• مترادف: billow, surge, undulate
• مشابه: ripple, swell
• مترادف: billow, surge, undulate
• مشابه: ripple, swell
- The flood rolled over the town.
[ترجمه رها] شهر را سیل برد|
[ترجمه گوگل] سیل شهر را فرا گرفت[ترجمه ترگمان] سیل از شهر سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to move; pass.
• مترادف: flow, glide, pass, proceed
• مشابه: cycle, march, move
• مترادف: flow, glide, pass, proceed
• مشابه: cycle, march, move
- The hours rolled by.
• (6) تعریف: to have or make a rumbling sound.
• مترادف: boom, growl, rumble, thunder
• مشابه: drum, echo, resonate, resound, reverberate, roar
• مترادف: boom, growl, rumble, thunder
• مشابه: drum, echo, resonate, resound, reverberate, roar
- The drums rolled.
• (7) تعریف: become flattened out, as under a rolling pin.
• مترادف: flatten, spread
• مشابه: even, unroll
• مترادف: flatten, spread
• مشابه: even, unroll
- This dough rolls easily.
[ترجمه حمید] این خمیر به راحتی وردنه میشود|
[ترجمه گوگل] این خمیر به راحتی رول می شود[ترجمه ترگمان] این خمیر به آسانی می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: to be formed into a curl, ball, or cylinder.
• مترادف: ball up, coil, curl, furl, loop, wind
• مشابه: ball, curve, ring, spiral, wave
• مترادف: ball up, coil, curl, furl, loop, wind
• مشابه: ball, curve, ring, spiral, wave
• (9) تعریف: to appear or occur in a continual stream.
• مترادف: flow, run, stream
• مشابه: course, flood, pour
• مترادف: flow, run, stream
• مشابه: course, flood, pour
- The money rolled in.
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to cause to move by rotating or turning over repeatedly.
• مترادف: revolve, rotate, spin, trundle, turn, wheel
• مشابه: bowl, move, swirl, tumble, twirl, whirl, wind
• مترادف: revolve, rotate, spin, trundle, turn, wheel
• مشابه: bowl, move, swirl, tumble, twirl, whirl, wind
- We rolled the tire into the garage.
[ترجمه گوگل] لاستیک را به داخل گاراژ چرخاندیم
[ترجمه ترگمان] ما لاستیک رو رفتیم تو گاراژ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما لاستیک رو رفتیم تو گاراژ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause to move or travel by or as by means of wheels.
• مترادف: trundle, wheel
• مشابه: cart, drive, glide, move
• مترادف: trundle, wheel
• مشابه: cart, drive, glide, move
- They rolled the new beds into the hospital ward.
[ترجمه گوگل] تختهای جدید را به داخل بخش بیمارستان میچرخانند
[ترجمه ترگمان] آن ها تخت جدید را به بخش بیمارستان منتقل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها تخت جدید را به بخش بیمارستان منتقل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to cause to move forward with a wavelike motion.
• مترادف: billow, undulate
• مشابه: move, ripple, swell, swing
• مترادف: billow, undulate
• مشابه: move, ripple, swell, swing
• (4) تعریف: to cause to rock or move from side to side.
• مترادف: sway, swing, toss, wave
• مشابه: move, rock
• مترادف: sway, swing, toss, wave
• مشابه: move, rock
• (5) تعریف: to cause to spin or turn over.
• مترادف: spin, turn, twirl, wheel
• مشابه: move, pivot, reel, twist
• مترادف: spin, turn, twirl, wheel
• مشابه: move, pivot, reel, twist
- The veterinarian rolled the dog onto his other side.
[ترجمه گوگل] دامپزشک سگ را به سمت دیگرش غلت داد
[ترجمه ترگمان] دامپزشک سگ را در کنار او چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دامپزشک سگ را در کنار او چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to wrap; envelope.
• مترادف: encircle, enfold, envelop, surround, wind, wrap
• مشابه: coat, cover, encase
• مترادف: encircle, enfold, envelop, surround, wind, wrap
• مشابه: coat, cover, encase
- The baker rolled the cookies in powdered sugar.
[ترجمه حمید] نانوا کوکی ها را در شکر غلتاند.|
[ترجمه گوگل] نانوا شیرینی ها را در پودر قند حلقه کرد[ترجمه ترگمان] نانوا با پودر شکر شیرینی را لوله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: to make (something) into a curl, ball, or cylinder.
• مترادف: ball up, coil, curl, furl, loop, twist, wind
• مشابه: curve, ring, spiral, wave
• مترادف: ball up, coil, curl, furl, loop, twist, wind
• مشابه: curve, ring, spiral, wave
- Do you roll your hair every night?
[ترجمه گوگل] آیا هر شب موهایتان را حلقه می کنید؟
[ترجمه ترگمان] تو هر شب موهات رو می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو هر شب موهات رو می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: to spread out by uncurling or flattening with a roller or similar device.
• مترادف: flatten, spread
• مشابه: even, level, smooth, unroll
• مترادف: flatten, spread
• مشابه: even, level, smooth, unroll
- She rolled the cookie dough.
[ترجمه گوگل] خمیر کوکی را گرد کرد
[ترجمه ترگمان] اون خمیر کلوچه رو چرخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون خمیر کلوچه رو چرخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: to move (the eyes) in a deliberate fashion, esp. upwards.
- The audience didn't laugh at the joke but merely rolled their eyes.
[ترجمه گوگل] تماشاگران به این شوخی نخندیدند، بلکه فقط چشمان خود را گرد کردند
[ترجمه ترگمان] مردم به شوخی خندیدند اما فقط چشمانشان را چرخی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مردم به شوخی خندیدند اما فقط چشمانشان را چرخی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (10) تعریف: to beat (a drum) with a rapid succession of strokes.
• مشابه: beat, drum, rap, tap
• مشابه: beat, drum, rap, tap
• (11) تعریف: (slang) to rob (a helpless person such as a drunk).
• مترادف: rip off, rob
• مشابه: mug, prey on, victimize
• مترادف: rip off, rob
• مشابه: mug, prey on, victimize
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an instance or act of rolling.
• مترادف: curl, gyration, revolution, rotation, spin, turn, twist, winding
• مشابه: pitch, rock
• مترادف: curl, gyration, revolution, rotation, spin, turn, twist, winding
• مشابه: pitch, rock
- The roll of the boat made me feel sick.
[ترجمه گوگل] غلتیدن قایق حالم را بد کرد
[ترجمه ترگمان] چرخش قایق مرا احساس تهوع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چرخش قایق مرا احساس تهوع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any material coiled into a round or cylindrical shape.
• مترادف: ball, bolt, coil, curl, furl, loop, round, spool
• مترادف: ball, bolt, coil, curl, furl, loop, round, spool
- a roll of fabric
• (3) تعریف: a quantity of flexible material coiled into a cylindrical shape and sometimes considered as a unit of measure.
• مترادف: reel, spool
• مترادف: reel, spool
- a roll of wire
• (4) تعریف: a cylindrical object around which certain material is coiled; roller.
• مترادف: bobbin, reel, roller, spool
• مترادف: bobbin, reel, roller, spool
• (5) تعریف: something with a cylindrical or tubelike shape.
• مترادف: curl, cylinder, roller
• مشابه: tube
• مترادف: curl, cylinder, roller
• مشابه: tube
- a roll of dollar bills
[ترجمه گوگل] یک رول اسکناس دلار
[ترجمه ترگمان] یک اسکناس یک دلاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک اسکناس یک دلاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: a thick, round type of bread, served as a single portion.
• مترادف: bun
• مترادف: bun
- She passed a roll to everyone at the table.
[ترجمه گوگل] او یک رول به همه سر میز داد
[ترجمه ترگمان] او به هر کسی که پشت میز بود نگاهی انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به هر کسی که پشت میز بود نگاهی انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: a list or register, esp. a record of membership.
• مترادف: roster
• مترادف: roster
• (8) تعریف: a piece of parchment or paper that is or may be rolled into the shape of a cylinder; scroll.
• مترادف: scroll
• مترادف: scroll
• (9) تعریف: a gently undulating movement or formation.
• مترادف: billow, surge, swell, undulation, wave
• مترادف: billow, surge, swell, undulation, wave
- the roll of the sea
- the roll of the hills
• (10) تعریف: a deep, rumbling sound.
• مترادف: boom, drum, rumble, thunder
• مشابه: roar
• مترادف: boom, drum, rumble, thunder
• مشابه: roar
- the roll of thunder during a storm
[ترجمه گوگل] رعد و برق در هنگام طوفان
[ترجمه ترگمان] در طوفان رعد و برق می زد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در طوفان رعد و برق می زد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (11) تعریف: a rapid succession of beats.
• مترادف: drumming, rat-a-tat, tapping, tattoo
• مترادف: drumming, rat-a-tat, tapping, tattoo
- drum rolls
• (12) تعریف: (informal) paper money.
• مترادف: bankroll, wad
• مترادف: bankroll, wad
- He was careless about protecting his roll.
[ترجمه گوگل] او در مورد محافظت از رول خود بی توجه بود
[ترجمه ترگمان] اون به خاطر محافظت از roll بی دقتی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون به خاطر محافظت از roll بی دقتی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید