rocking


جنبیده، جنبش، تکان

جمله های نمونه

1. the rocking minaret
منار جنبان

2. the mother was rocking back and forth on the chair and cooing endearments to her child
مادر روی صندلی به عقب و جلو تاب می خورد و به آرامی قربان صدقه ی کودک خود می رفت.

تخصصی

[برق و الکترونیک] گردش جلو و عقب کنترل تنظیمی در گیرنده سوپر هتروداین به هنگام تنظیم خازن نوسان ساز در نزدیکی انتهای کم حوزه تنظیم برای به دست آوردن تنظیم دقیق تر .

پیشنهاد کاربران

هیجان انگیز و باحال
یک حرکت تکان دهنده
مثال:
He turned back, stuffing his hands in his pockets, rocking back on his heels.
Terman, Douglas CORMORANT
Don't go rocking old Humpty, I said, don't go wobbling his wall.
Dobbs, Michael THE TOUCH OF INNOCENTS
اسب گهواره ای
گهواره ای
تاب خوردن
لباس پوشیدن_پوشیدن

بپرس