• : تعریف: the act or practice or an instance of robbing, esp. with the threat or use of force. • مشابه: plunder, theft
جمله های نمونه
1. aggravated robbery
سرقت مشدد (که مستحق بیشترین مجازات است)
2. armed robbery
سرقت مسلحانه
3. armed robbery is a felony
سرقت مسلحانه تبهکاری محسوب می شود.
4. the robbery appeared to be an inside job
ظاهرا دزدی کار یکی از خود آنها (خود اعضا) بود.
5. the robbery was committed in broad daylight
دزدی در روز روشن انجام شد.
6. train robbery
چاپیدن قطار راه آهن
7. daylight robbery
(عامیانه - بیشتر در مورد رستوران و غیره ) دزدی سرگردنه
8. accused of armed robbery
متهم به دزدی مسلحانه
9. it's nothing short of robbery
چیزی از دزدی کم ندارد (دزدی است).
10. the mastermind behind that robbery
مغز متفکر مسئول آن سرقت
11. they were committing highway robbery and hiding their pillage in a cave
آنان راهزنی می کردند و اموال چپاول شده را در غار پنهان می نمودند.
12. he got ten years for robbery
به جرم دزدی ده سال محکوم شد.
13. their capers also included armed robbery and picking pockets
بزهکاری آنها شامل سرقت مسلحانه و جیب بری هم شد.
14. to pull off a bank robbery
سرقت بانک را با موفقیت انجام دادن
15. the court dealt with five cases of armed robbery
دادگاه به پنج پرونده (مورد) سرقت مسلحانه رسیدگی کرد.
16. he tore away the veil of mystery that surrounded that robbery
او از اسراری که آن سرقت را احاطه کرده بود پرده برداری کرد.
17. the burglars had been casing his house for a few nights before the robbery
دزدان از چند شب پیش از سرقت خانه ی او را می پاییدند.
18. The solicitude shown him by his neighbours after robbery touched him deeply.
[ترجمه هستی] دلسوزی ای که همسایگانش بعد از سرقت به او نشان دادند او را عمیقا تحت تاثیر قرار داد
|
[ترجمه گوگل]دلسوزی که همسایگانش پس از سرقت به او نشان دادند او را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد [ترجمه ترگمان]بعد از دزدی، دلواپسی همسایه ها او را به او نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The butler was an accomplice in the robbery.
[ترجمه گوگل]ساقی شریک سرقت بود [ترجمه ترگمان]پیشخدمت تو سرقت شریک بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Robbery is now an everyday occurrence.
[ترجمه گوگل]دزدی در حال حاضر یک اتفاق روزمره است [ترجمه ترگمان]دزدی اکنون یک اتفاق عادی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The gang were / was planning a robbery of a bank.
[ترجمه گوگل]این باند در حال برنامه ریزی برای سرقت از یک بانک بودند [ترجمه ترگمان]این باند در حال برنامه ریزی برای سرقت بانک بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Several men are awaiting trial for robbery.
[ترجمه گوگل]چند مرد به دلیل سرقت منتظر محاکمه هستند [ترجمه ترگمان]چند نفر منتظر سرقت هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. A fair exchange is no robbery.
[ترجمه گوگل]مبادله منصفانه دزدی نیست [ترجمه ترگمان]مبادله عادلانه نه دزدی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Lazy is a mother, she has a son: robbery, and a daughter: hunger.
[ترجمه کتایون] Lasyمادری است که یک پسر دارد :سارق و درختری که گرسنه است
|
[ترجمه گوگل]تنبل مادر است، یک پسر دارد: دزدی، و یک دختر: گرسنگی [ترجمه ترگمان]تنبل یک مادر است، یک پسر دارد: دزدی، و یک دختر: گرسنگی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. A four-man gang carried out the robbery.
[ترجمه گوگل]یک باند چهار نفره این سرقت را انجام دادند [ترجمه ترگمان]یه گروه چهار نفره سرقت رو انجام دادن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید