roaster

/ˈroʊstə//ˈrəʊstə/

معنی: سرخ کننده
معانی دیگر: (شخص یا اسباب) برشته کننده، کباب پز، ظرف یا فر برای کباب کردن یا بریان کردن، سر  کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a suitable pan, appliance, or other device for roasting meat.

(2) تعریف: a fowl or other animal esp. suitable for roasting.

(3) تعریف: a person or thing that roasts.

جمله های نمونه

1. Dry bread at home is better than roast meat abroad.
[ترجمه گوگل]نان خشک در خانه بهتر از گوشت کبابی در خارج از کشور است
[ترجمه ترگمان]نان خشک در خانه بهتر از گوشت سرخ شده در خارج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The roasting pan scours better than pot.
[ترجمه گوگل]ماهیتابه بهتر از قابلمه آب می خورد
[ترجمه ترگمان]ماهی تابه سرخ کردن بهتر از گلدان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just dig into the roast turkey. Wish you a wonderful Thanksgiving!
[ترجمه گوگل]فقط بوقلمون کبابی را حفاری کنید برای شما یک شکرگزاری فوق العاده آرزو می کنم!
[ترجمه ترگمان] بوقلمون سرخ شده رو درست کن! آرزو می کنم تو یه جشن شکرگزاری عالی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Great boast, small roast.
[ترجمه گوگل]افتخار بزرگ، کباب کوچک
[ترجمه ترگمان] boast بزرگ، کباب کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I personally would rather roast a chicken whole.
[ترجمه گوگل]من شخصا ترجیح می دهم یک مرغ را کامل کباب کنم
[ترجمه ترگمان]من شخصا ترجیح میدم یه مرغ سوخاری بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are you going to roast the chicken?
[ترجمه گوگل]میخوای مرغ رو کباب کنی؟
[ترجمه ترگمان]میخوای مرغ کبابی درست کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Put the meat into the oven to roast.
[ترجمه گوگل]گوشت را داخل فر قرار دهید تا برشته شود
[ترجمه ترگمان]گوشت را در اجاق بگذار تا برشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sprinkle some roasted chopped nuts on top.
[ترجمه گوگل]مقداری آجیل خرد شده بو داده را روی آن بپاشید
[ترجمه ترگمان]کمی گردوی خرد شده را در بالای آن بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People in England often have roast beef and Yorkshire pudding for lunch on Sundays.
[ترجمه گوگل]مردم انگلیس اغلب برای ناهار یکشنبه ها گوشت کباب شده و پودینگ یورکشایر می خورند
[ترجمه ترگمان]مردم انگلستان معمولا روزه ای یکشنبه گوشت گوساله و پودینگ Yorkshire می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was replete with roast duck.
[ترجمه گوگل]او مملو از اردک کبابی بود
[ترجمه ترگمان]کاملا پر از اردک سرخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We're going to lie in the sun and roast for two weeks.
[ترجمه گوگل]قرار است دو هفته زیر آفتاب دراز بکشیم و کباب کنیم
[ترجمه ترگمان]قرار است دو هفته در آفتاب استراحت کنیم و کباب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Roasted garlic with sheep's milk cheese is the quintessential Corsican meal.
[ترجمه گوگل]سیر کبابی با پنیر شیر گوسفند غذای اصلی کورسی است
[ترجمه ترگمان]سیر به همراه پنیر شیر گوسفند، غذای اصلی این جزیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A tantalising aroma of roast beef fills the air.
[ترجمه گوگل]عطر وسوسه انگیز گوشت بریان شده فضا را پر می کند
[ترجمه ترگمان]یک رایحه قوی گوشت بریان هوا را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pork is also the most versatile of meats. It can be roasted whole or in pieces.
[ترجمه گوگل]گوشت خوک نیز متنوع ترین گوشت است می توان آن را به صورت کامل یا تکه برشته کرد
[ترجمه ترگمان]پو رک یکی از versatile گوشت است می تواند به طور کامل یا تکه تکه شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She put a leg of mutton into the oven to roast it for supper.
[ترجمه گوگل]یک پای گوشت گوسفند را در فر گذاشت تا برای شام برشته شود
[ترجمه ترگمان]ران گوسفند را در تنور گذاشت تا آن را برای شام کباب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرخ کننده (اسم)
frier, fryer, roaster, toaster

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that roasts; oven or other device designed for roasting; any animal fit for roasting

پیشنهاد کاربران

صورت کار
فهرست کردن
roaster ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: برشته کار
تعریف: کسی که به کمک دستگاه برشته کاری دانه های قهوه را برشته می کند
کباب کار ، برشته کار ، بریان کار

بپرس