roast

/roʊst//rəʊst/

معنی: کباب کردن، بریان کردن، سرخ شدن، سرخ کردن، برشتن، برشته شدن، دود زدن
معانی دیگر: (بدون قرار دادن در آب) پختن، کباب کردن یا شدن، برشته کردن، بو دادن، تف دادن، در معرض حرارت زیاد قرار دادن، (فلز گدازی) تشویه کردن، حمام آفتاب گرفتن، (زیر آفتاب خود را) سرخ کردن، (هرچیز کباب یا برشته شده به ویژه گوشت) کباب، بریانی، گوشت کبابی، مرغ کبابی، گوشت راسته، پیک نیک (که در آن گوشت کباب می شود)، (امریکا - عامیانه) انتقاد شدید، (مهمانی به افتخار کسی که ضمنا مورد تمسخر و طنز دوستانه هم قرار می گیرد) خندستان، خندستان تشکیل دادن، (شدیدا) انتقاد کردن، (مثلا کنار بخاری یا آتش) خود را گرم کردن، گرم بودن یا شدن، داغ بودن یا شدن، عمل کباب یا برشته کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: roasts, roasting, roasted
(1) تعریف: to cook or bake (meat) with dry heat, as in an oven or over an open fire.

- I'll roast a chicken for dinner tomorrow.
[ترجمه Mahshad] من برای شام فردا جوجه کباب درست خواهم کرد
|
[ترجمه گوگل] فردا شام جوجه کباب می کنم
[ترجمه ترگمان] فردا برای شام جوجه کبابی درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Allow about forty minutes when you roast the potatoes.
[ترجمه اکبر] هنگامیکه سیب زمینی را کباب می کنید حدود چهل دقیقه مهلت دهید.
|
[ترجمه گوگل] وقتی سیب زمینی ها را تفت می دهید حدود چهل دقیقه زمان بگذارید
[ترجمه ترگمان] چهل دقیقه صبر کن تا سیب زمینی برشته کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to dry, parch, or brown (peanuts, coffee beans, or the like) by exposure to heat.

- Let's roast some chestnuts in the oven.
[ترجمه گوگل] چند شاه بلوط را در فر تفت می دهیم
[ترجمه ترگمان] بیایید یک خرده بلوط در فر کباب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to expose to great heat.
مشابه: broil

- You'll roast your head if you don't wear a hat.
[ترجمه گوگل] سرت را کباب می کنی اگر کلاه نداری
[ترجمه ترگمان] اگه کلاه سرت نکنی سرت رو برشته می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to oxidize or purify (metal ores) by heating.

(5) تعریف: (informal) to criticize harshly, either seriously or as a joke.
مشابه: berate

- It was hilarious how comedians roasted each other.
[ترجمه هانی] خیلی خنده دار بود که کمدین ها از همدیگه انتقاد های شدیدی می کردند
|
[ترجمه گوگل] خنده دار بود که چگونه کمدین ها یکدیگر را کباب می کردند
[ترجمه ترگمان] خیلی خنده دار بود که چطور همدیگر را برشته کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to cook something with dry heat.

(2) تعریف: to be roasted.
مشابه: broil

(3) تعریف: to suffer from excessive heat.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a cut of meat cooked by roasting or suitable for roasting.
مشابه: broil, joint

(2) تعریف: an act or product of roasting, or the condition of being roasted.
مشابه: broil

(3) تعریف: a cookout at which the featured food is cooked by roasting.

- a pig roast
[ترجمه گوگل] کباب خوک
[ترجمه ترگمان] یک کباب خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) harsh criticism, often as a joke.

جمله های نمونه

1. roast beef
گوشت گاو بریان شده

2. roast pork
گوشت خوک بریان شده

3. roast turkey and all the fixings
بوقلمون بریان شده و کلیه ی مخلفات

4. a roast honoring bob hope's ninetieth birthday
مهمانی دوستانه به افتخار نود سالگی بوب هوپ

5. chuck roast
گوشت گاو پخته

6. to roast a potato in ashes
سیب زمینی را در خاکستر پختن

7. a steer roast
پیک نیک گاو پرواری (که در آن گاو درسته را کباب می کنند)

8. flame the roast with brandy
گوشت گاو بریان شده را با براندی شعله ور کردن

9. i bought a (piece of) roast from the butcher
یک تکه گوشت کبابی از قصاب خریدم.

10. we are going to lie in the sun and roast all day
می خواهیم تمام روز دراز بکشیم و حمام آفتاب بگیریم.

11. Put the meat into the oven to roast.
[ترجمه گوگل]گوشت را داخل فر قرار دهید تا برشته شود
[ترجمه ترگمان]گوشت را در اجاق بگذار تا برشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. People in England often have roast beef and Yorkshire pudding for lunch on Sundays.
[ترجمه گوگل]مردم انگلیس اغلب برای ناهار یکشنبه ها گوشت کباب شده و پودینگ یورکشایر می خورند
[ترجمه ترگمان]مردم انگلستان معمولا روزه ای یکشنبه گوشت گوساله و پودینگ Yorkshire می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was replete with roast duck.
[ترجمه گوگل]او مملو از اردک کبابی بود
[ترجمه ترگمان]کاملا پر از اردک سرخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We're going to lie in the sun and roast for two weeks.
[ترجمه گوگل]قرار است دو هفته زیر آفتاب دراز بکشیم و کباب کنیم
[ترجمه ترگمان]قرار است دو هفته در آفتاب استراحت کنیم و کباب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A tantalising aroma of roast beef fills the air.
[ترجمه گوگل]عطر وسوسه انگیز گوشت بریان شده فضا را پر می کند
[ترجمه ترگمان]یک رایحه قوی گوشت بریان هوا را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Just roast the chicken in the oven and baste it in oil and lemon.
[ترجمه گوگل]فقط مرغ را در فر تفت دهید و با روغن و لیمو بپزید
[ترجمه ترگمان]فقط جوجه را در فر کباب کن و با روغن و لیمو ترش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He carved up the roast beef and gave each of us a portion.
[ترجمه گوگل]او رست بیف را حک کرد و به هر کدام از ما یک سهم داد
[ترجمه ترگمان]گوشت کبابی را تراشید و قسمتی از ما را به ما داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It was always roast lamb and canned peas for Sunday lunch.
[ترجمه گوگل]برای ناهار یکشنبه همیشه گوشت بره کبابی و نخود فرنگی کنسرو شده بود
[ترجمه ترگمان]همیشه گوشت کبابی و کنسرو گوشت برای ناهار روز یکشنبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Truss the chicken before you roast it.
[ترجمه Peter Strahm] قبل از اینکه مرغ را کباب کنید او را به سیخ بکشید.
|
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه مرغ را کباب کنید، به آن اعتماد کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از کباب کردن جوجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The main course was roast duck.
[ترجمه گوگل]غذای اصلی اردک کبابی بود
[ترجمه ترگمان]مسیر اصلی اردک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کباب کردن (فعل)
barbecue, roast, broil, grid

بریان کردن (فعل)
parch, barbecue, roast, grill

سرخ شدن (فعل)
flush, fry, roast, blush, toast

سرخ کردن (فعل)
fry, roast, broil, saute, rose, make red, redden, ruddy, roast brown

برشتن (فعل)
fry, roast

برشته شدن (فعل)
roast

دود زدن (فعل)
roast

تخصصی

[شیمی] در معرض حرارت زیاد قرار دادن، برشته کردن، (بدون قرار دادن در آب ) پختن

انگلیسی به انگلیسی

• piece of roasted meat; piece of meat for roasting; cookout, barbecue; harsh criticism;
grill, broil, cook over dry heat; make fun of someone in a loving way; ridicule very negative comments; criticize severely
roasted, grilled, cooked over dry heat
when you roast meat or other food, you cook it using dry heat in an oven or over a fire. verb here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...roast beef.
a roast is a piece of meat that has been roasted.
see also roasting.

پیشنهاد کاربران

[کمدی]
شوخی تند، شوخی گزنده.
در کمدی، اصطلاح **Roast** به نوعی برنامه یا مراسم اشاره دارد که در آن یک فرد خاص ( که اغلب یک شخصیت مشهور است ) به صورت شوخی آمیز و طنزگونه مورد انتقاد و تمسخر قرار می گیرد. این انتقادها معمولاً تند و تیز هستند، اما با نیت سرگرم کردن و به شکلی انجام می شوند که خود آن فرد و حضار آن ها را به عنوان شوخی قبول دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

فردی که موضوع Roast است، معمولاً خود نیز در مراسم حضور دارد و با شوخی ها کنار می آید و حتی ممکن است در انتهای برنامه پاسخی طنزآمیز به شرکت کنندگان بدهد. هدف از Roast نه آسیب رساندن، بلکه خلق لحظات خنده آور با استفاده از شوخی های گاه زننده و چالش برانگیز است.

بریان کردن
گوشت کبابی، بریانی
بسیار داغ وخشک
To roast someone is to mock or make fun of them in a playful or humorous way. It often involves clever insults or teasing.
مسخره کردن یا دست انداختن کسی به شیوه ای شوخ طبعانه یا طنز .
اغلب همراه با توهین یا تمسخر زیرکانه است.
...
[مشاهده متن کامل]

**********************************************************************************************************
مثال؛
“He got roasted by his friends for his terrible dancing skills. ”
During a friendly gathering, someone might say, “Let’s have a roast session and make fun of each other. ”
A popular celebrity might participate in a roast and say, “I’m ready to laugh at myself and be roasted by my fellow comedians. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-humiliate/
البته به سرخ کردن مثلا سیب زمینی داخل روغن هم میگن fry
سرخ کردن در فر هستش. نه کباب کردن روی زغال
به کباب کردن grill میگن و به سرخ کردن داخل تاوه یا فر roast میگن
roast 2 ( n ) =a party that takes place in sb's yard at which food is cooked over an open fire, e. g. a hot dog roast.
roast
roast 1 ( n ) ( roʊst ) =a large piece of meat that is cooked whole in the oven, e. g. He made a roast for dinner.
roast
. I was burned, I was roasted
I wrote a letter last night.
Hey taxi, come here. Hey driver, move.
I'm from Andimeshk.
مو سوختُم، مو برشتُم، که دیشو نومه نوشتُم. آی تاکسی بیا شوفر برو، مال اندیمشکُم
Roast Someone
to criticize severely or speak angrily to someone:
Critics roasted him for exploiting racial stereotypes.
It depends on where you are. The original meaning is "to criticize or punish severely", but in North American now it just means "to tease, to make fun of in a good - natured way"
...
[مشاهده متن کامل]

انتقاد شدید کردن. به باد انتقاد گرفتن
دست انداختن و تمسخر کردن شدید
تنبیه و دعوای شدید، پدر کسی رو درآوردن با تنبیه

منابع• https://www.italki.com/post/question-463586• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/roast
Roasting someone: کسی را ضایع کردن
۱. خیت کردن کسی, ریدن به هیکل کسی، تیکه و متلک انداختن، تخریب شخصیتی کردن، ضایع کردن کلامی، دست انداختن، کوبیدن کسی بطور کلامی، بطرز وحشتناک و شدید از کسی انتقاد کردن
۲. بریان کردن، برشته کردن، کباب و سرخ کردن
...
[مشاهده متن کامل]

Can you roast me ??
You look like you could smell your farts before they come out
"Big n"

[Verb]
⁦✔️⁩بریان کردن، برشته کردن
Roasting is a cooking method that uses dry heat where hot air covers the food, cooking it evenly on all sides with temperatures of at least 150 �C from an open flame, oven, or other heat source. Roasting can enhance the flavor through caramelization and Maillard browning on the surface of the food
...
[مشاهده متن کامل]

Wikipedia. com@
⭕⭕⭕
[Noun]
گوشت بریان شده،
عمل کباب یا برشته کردن
Roast💥 dinner capital of the UK named – did your local make the list?
. . .
A ROAST dinner is a staple of many Britons' Sundays, but where in the country are the best roasts? A new study looked at the top "roast hotspots", and also found out the items Britons cannot have 💥roasts💥 without
Express. co. uk@

ضایع کردن
گوشت کبابی
بریان
معانی زیادی داره ولی دوستمون fawtawl درست گفته
یعنی حاضر جوابی کردن و تخریب یکی. دیس کردن یه نفر
✳ To humorously mock or humiliate someone with a well - timed joke, diss or comeback.
Noun form: the aforementioned joke, diss or comeback.
...
[مشاهده متن کامل]

See also sizzle
"When Gonzo got drunk, he made fun of John's ugly - ass suit - - it was a delicious roast. "
✳ To tell someone off with a bad ass comeback.
Roast:
Boy: "kill yourself"
Girl: "if I wanted to kill myself I'd climb your Ego and jump to your IQ"
✳ a roast is when you say a perfectly timed comeback that leaves your opponent speechless.
"bro, yo teeth as jacked up as Donald Trumps hairline. "
"OOOH ROASTED"
✳ to make fun of, or riddicule another; to talk about somebody based on appearance, actions, or pesonalility
Look at those shoes Janie got on, dang she better not say anything to me or else I will roast her ass!
Helen roasted Uranka so bad, he almost made her cry.
J: Look at those two - toned shoes D got on
D: I kno u anit talking with that shirt. It streches so far that u dont even have to iron, EVER!!
Everybody: ROAST!!!!

کباب کردن پختن

ریدن به یه نفر ( تحقیر در حد مرگ )
تشویه حرارتی
کباب کردن
به باد انتقاد گرفتن. . .
دست انداختن. . .
تحقیر کردن. . .
roast , to cook food especially meat without liquid in an oven or over afire , to be cooked in this way
تشویه
برشته کردن ، در مورد قهوه بو دادن می باشد.
برشته کردن، بو دادن
سرخ کردن، کباب کردن، بریان کردن

کباب کردن، بریان کردن ( حرارت از بالا و پایین )
اصطلاح عامیانه ) انتقاد شدید، گله کردن یا گله گذاری ( یا بصورت جدی یا شوخی )
- دست انداختن و تمسخر!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس