roaring

/ˈrɔːrɪŋ//ˈrɔːrɪŋ/

معنی: خروش، غرش، خروشان
معانی دیگر: پر سروصدا، پرهیاهو، پر غلغله، پرخروش، (عامیانه) پر رونق، پر شور، توفانی، متلاطم، نعره کشی، فریادکشی، غریو، (دامپزشکی) سرماخوردگی اسب (همراه با صدای خس خس)، پر بزن و بکوب، پر جنگ و دعوا، پر جنجال، خر خر اسب هنگام دم زدن

جمله های نمونه

1. roaring flood waters uprooted trees
سیلاب های خروشان درختان را از ریشه کندند.

2. a roaring business
یک کاسبی پر رونق

3. a roaring lion
شیر غران

4. a roaring success
کامیابی پر سروصدا

5. the roaring twenties
سال های پرهیاهوی 1920

6. the roaring waves
امواج خروشان

7. they didn't heed my warning and jumped into the roaring river
آنان به هشدار من اعتنایی نکردند و پریدند توی رودخانه ی خروشان.

8. My missing for you is like a roaring river flowing day and night.
[ترجمه فرزاد] دلتنگی من برای تو مانند رود خروشان است که شب و روز در حال خروشیدن است
|
[ترجمه گوگل]دلتنگی من برای تو مانند رودخانه ای خروشان است که شبانه روز جاری است
[ترجمه ترگمان]دلم برای تو مثل یک روز و شب خروشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I heard the lions roaring in their cages.
[ترجمه گوگل]صدای غرش شیرها را در قفس شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای شیرها را شنیدم که در قفس ها می غرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. While the train was passing, a roaring sound greeted our ears.
[ترجمه گوگل]در حالی که قطار در حال عبور بود صدای غرشی به گوشمان رسید
[ترجمه ترگمان]همچنان که قطار می گذشت، صدای غرشی به گوش ما رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They came back from the pub roaring drunk.
[ترجمه گوگل]آنها مست از میخانه برگشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها از کافه بیرون امدند و مست و مست به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The roaring sea gradually calmed down.
[ترجمه گوگل]دریای خروشان کم کم آرام شد
[ترجمه ترگمان]دریای خروشان به تدریج آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new musical has been a roaring success.
[ترجمه گوگل]موزیکال جدید یک موفقیت خروشان بوده است
[ترجمه ترگمان]موسیقی جدید یک موفقیت غران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Doberman let out a string of roaring barks.
[ترجمه گوگل]دوبرمن یک رشته پارس خروشان بیرون داد
[ترجمه ترگمان]یک سگ ماده سگ شکاری پارس می کند و فریاد می زند:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr Trotter sat by the roaring fire .
[ترجمه گوگل]آقای تروتر کنار آتش خروشان نشست
[ترجمه ترگمان]آقای Trotter در کنار بخاری نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خروش (اسم)
slogan, clamor, cry, banner cry, roar, roaring, crying, battle cry

غرش (اسم)
roar, roaring, boom, thunder, rave, thunderpeal

خروشان (صفت)
roaring, crying, clamorous, shouting

انگلیسی به انگلیسی

• act of roaring; loud deep cry resembling that of a lion; respiratory problem in horses which causes loud breathing (veterinary medicine)
producing a roar; loud, noisy, clamorous; prosperous, successful; complete, total
roaring means making a very loud noise.
a roaring fire is one which is very hot with large flames.
if someone is doing a roaring trade, they are selling a lot of goods very quickly; an informal expression.
if something is a roaring success, it is very successful indeed.
see also roar.

پیشنهاد کاربران

۱. پر سر و صدا. پر خروش. خروشان ۲. توفانی. متلاطم ۳. پر جنب و جوش. پر شور. سر زنده
مثال:
roaring flood waters uprooted trees
آب سیلابِ خروشان و متلاطم درختان را از ریشه کند.
She's roaring drunk
داد میزنه که مسته
( یعنی حسابی مست کرده )

بپرس