road map

/roʊdˈmæp//rəʊdmæp/

راه نامه، نقشه ی راه ها، راهنمای جاده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a motorist's map that shows the routes, road types, mileage between towns, and the like for a specified region.

جمله های نمونه

1. The complexity of the road map puzzled me.
[ترجمه گوگل]پیچیدگی نقشه راه من را متحیر کرد
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی نقشه راه مرا گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The idea was to create a comprehensive road map of the Web.
[ترجمه گوگل]ایده ایجاد یک نقشه راه جامع از وب بود
[ترجمه ترگمان]ایده ایجاد یک نقشه راه جامع از وب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He also raised doubts about the American road map to a peace settlement.
[ترجمه گوگل]او همچنین درباره نقشه راه آمریکا برای حل و فصل صلح تردید داشت
[ترجمه ترگمان]او همچنین شک و تردیدهایی در مورد نقشه راه آمریکا برای حل و فصل صلح ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The road map has been fully updated.
[ترجمه گوگل]نقشه راه به طور کامل به روز شده است
[ترجمه ترگمان]نقشه راه به طور کامل به روز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Edgeware Road . A road map of France would show you the major routes between, around and through towns and cities.
[ترجمه گوگل]جاده Edgeware نقشه راه فرانسه مسیرهای اصلی بین، اطراف و از میان شهرها و شهرها را به شما نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جاده Edgeware نقشه راه فرانسه به شما راه های اصلی بین شهرها و شهره ای کوچک را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Although using a road map, she managed to lose herself and so stopped to ask a young man the way.
[ترجمه گوگل]اگرچه از نقشه راه استفاده می کرد، اما موفق شد خود را گم کند و به همین دلیل متوقف شد تا راه را از مرد جوانی بپرسد
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه از نقشه جاده ای استفاده می کرد، خود را از دست داد و ایستاد تا از یک مرد جوان در این مورد سوال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His face is lined like a road map.
[ترجمه گوگل]صورتش مثل نقشه راه خط کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]صورتش مثل نقشه جاده چین افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When it comes to drawing a road map of the brain, disease is often the best cartographer.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به ترسیم نقشه راه از مغز می رسد، بیماری اغلب بهترین نقشه کش است
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به کشیدن نقشه راه مغز می رسد، بیماری اغلب بهترین نقشه کش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If possible, you should test-market this road map to make sure it matches your expectations.
[ترجمه گوگل]در صورت امکان، باید این نقشه راه را آزمایش کنید تا مطمئن شوید که با انتظارات شما مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان، شما باید این نقشه جاده را برای اطمینان از مطابقت با انتظارات خود در بازار تست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Levy, 4 readily concedes that the road map is an odd choice as a collector's item.
[ترجمه گوگل]Levy، 4 به راحتی تصدیق می کند که نقشه راه یک انتخاب عجیب و غریب به عنوان یک آیتم کلکسیونر است
[ترجمه ترگمان]لوی (۴)به آسانی تصدیق می کند که نقشه راه یک انتخاب عجیب به عنوان یک مورد جمع کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A road map of his travels up and down the West.
[ترجمه گوگل]نقشه راه سفرهای او در بالا و پایین غرب
[ترجمه ترگمان]نقشه راه سفر او و پایین رفتن از غرب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All I had for guidance was Donald's photocopied road map.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که برای راهنمایی داشتم نقشه راه فتوکپی شده دونالد بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که برای راهنمایی لازم داشتم یک نقشه ساده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A road map shows all the roads in an area.
[ترجمه گوگل]نقشه راه تمام جاده های یک منطقه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نقشه راه همه راه ها را در یک منطقه نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Before you complete your road map, you should establish specific markers that will tell you whether you are making progress.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه نقشه راه خود را کامل کنید، باید نشانگرهای خاصی را ایجاد کنید که به شما بگوید آیا در حال پیشرفت هستید یا خیر
[ترجمه ترگمان]قبل از این که نقشه راه خود را تکمیل کنید، باید مشخص کنید که آیا در حال پیشرفت هستید یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• diagram that shows major and secondary roads in a given region (used for navigation); detailing of the steps that will be taken to execute a certain plan of action (as in politics or business)

پیشنهاد کاربران

دستور کار
road map ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: ره نگاشت 1
تعریف: نگاشت حاصل از شناسایی و ارزیابی تحولات آینده که حرکت به سوی اهداف موردنظر را در اختیار تصمیم سازان قرار می دهد
Instruction
دستورالعمل
ره نگاشت، نقشه راه
ره نگاشت/ نقشه راه
ره نگاشت ( در متون فنی برق و کامپیوتر )
a plan or strategy intended to achieve a particular goal
راهبرد، رهنمود، رهبرد، دستورالعمل، خط مشی، دستور کار
راه نگاشت ، رَه نگاشت
نقشه راه
راهنمای . . . . .
برنامه کاری
جدول زمانی
طرح وبرنامه ( در کسب و کار )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس