ritualistic

/ˌrɪt͡ʃuːəˈlɪstɪk//ˌrɪt͡ʃʊəˈlɪstɪk/

معنی: وابسته به تشریفات
معانی دیگر: مبنی بر رعایت یین ومراسم دینی

جمله های نمونه

1. an advocate of strict observance of ritualistic forms.
[ترجمه گوگل]طرفدار رعایت دقیق اشکال تشریفاتی
[ترجمه ترگمان]یک مدافع رعایت دقیق اشکال ritualistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In most lives, such highly ritualistic utterances as declarations are rare and very dramatic.
[ترجمه گوگل]در بیشتر زندگی‌ها، چنین گفته‌های بسیار تشریفاتی مانند اعلامیه‌ها نادر و بسیار نمایشی هستند
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از زندگی ها، چنین utterances highly به عنوان اظهارات نادر و بسیار چشمگیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It seems needlessly ritualistic to me.
[ترجمه گوگل]به نظر من بیهوده تشریفاتی است
[ترجمه ترگمان]برای من بی دلیل به نظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was talk of a quarry, ritualistic music, dance and dress.
[ترجمه گوگل]صحبت از معدن، موسیقی آیینی، رقص و لباس بود
[ترجمه ترگمان]صحبت از یک معدن، موسیقی، رقص، رقص و لباس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ritualistic quality of the formal training programs was not lost on the neW managers.
[ترجمه گوگل]کیفیت تشریفاتی برنامه‌های آموزشی رسمی برای مدیران جدید از بین نرفته است
[ترجمه ترگمان]کیفیت ritualistic برنامه های آموزشی رسمی بر روی مدیران new گم نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This was the ritualistic time for the slaying of a leader, as Julius Caesar found out to his peril.
[ترجمه گوگل]این زمان تشریفاتی برای قتل یک رهبر بود، همانطور که ژولیوس سزار متوجه خطر خود شد
[ترجمه ترگمان]این اولین بار برای قتل یک رهبر بود، همانطور که ژولیوس سزار به خطر او پی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were part of a ritualistic column of swaying white.
[ترجمه گوگل]ما بخشی از یک ستون تشریفاتی از تاب خوردن سفید بودیم
[ترجمه ترگمان]ما بخشی از یه مراسم مذهبی بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is the unuttered matter that underlies the ritualistic argument over arms sales.
[ترجمه گوگل]این موضوع ناگفته ای است که مبنای بحث تشریفاتی بر سر فروش اسلحه است
[ترجمه ترگمان]این مساله unuttered است که زیربنای استدلال ritualistic نسبت به فروش اسلحه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a ritualistic quality to some of these disputes, especially Taiwan and Tibet.
[ترجمه گوگل]برخی از این مناقشات، به ویژه تایوان و تبت، ویژگی تشریفاتی دارند
[ترجمه ترگمان]یک کیفیت ritualistic برای برخی از این مشاجرات بخصوص تایوان و تبت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objects connected with the saint have assumed an almost ritualistic significance.
[ترجمه گوگل]اشیاء مرتبط با قدیس اهمیتی تقریباً آیینی به خود گرفته اند
[ترجمه ترگمان]اشیایی که با قدیس در ارتباطند، از اهمیت ویژه ای برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The other victim was the main suspect in the ritualistic murders.
[ترجمه گوگل]قربانی دیگر مظنون اصلی قتل های تشریفاتی بود
[ترجمه ترگمان]قربانی دیگه مظنون اصلی این قتل ها بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One of the functions of that difficult process is to provide a ritualistic framework within which people can function.
[ترجمه گوگل]یکی از کارکردهای آن فرآیند دشوار، ارائه یک چارچوب تشریفاتی است که افراد بتوانند در آن فعالیت کنند
[ترجمه ترگمان]یکی از وظایف آن فرآیند دشوار فراهم کردن چارچوب ritualistic است که در آن افراد می توانند عملکرد داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most of them seem to get a power trip from their ritualistic behaviour.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بیشتر آنها از رفتار تشریفاتی خود دچار یک سفر قدرت می شوند
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها به نظر می رسد که از رفتار ritualistic خود به یک سفر قدرتی رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One by one, with grave solemnity, the four of the deputation accepted cigars and lit up in ritualistic fashion.
[ترجمه گوگل]چهار نفر از هیئت، یکی یکی، با تشریفات قبر، سیگار را پذیرفتند و به شیوه ای تشریفاتی روشن کردند
[ترجمه ترگمان]یکی یکی پس از دیگری با وقار و وقار تمام چهار نفر از نمایندگان شهر سیگار و سیگار را به صورت مراسم مذهبی پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Struan, because of its direct descent from a traditional ritualistic practice, still retains a trace of sacramental efficacy.
[ترجمه گوگل]استروان، به دلیل منشأ مستقیم آن از یک عمل آیینی سنتی، هنوز اثری از کارآیی مقدس را حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]است روان، به دلیل نزول مستقیم آن از یک روش سنتی ritualistic، هنوز یک اثر از کارآیی مذهبی را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به تشریفات (صفت)
ritualistic

انگلیسی به انگلیسی

• advocating ritualism, advocating the practice of rites or rituals; in accordance with a rite or ritual
ritualistic activities or words follow the same pattern every time they are used.
ritualistic activities are a regular and fixed part of a religious service or other ceremony.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ritualize
✅️ اسم ( noun ) : ritual
✅️ صفت ( adjective ) : ritual / ritualistic
✅️ قید ( adverb ) : ritually / ritualistically
تشریفاتی

بپرس