اسم ( noun )
• (1) تعریف: an established and prescribed procedure for a ceremony, esp. a religious one.
• مترادف: ceremonial, ceremony, observance, office, rite
• مشابه: celebration, custom, formality, liturgy, practice, sacrament, service, worship
• مترادف: ceremonial, ceremony, observance, office, rite
• مشابه: celebration, custom, formality, liturgy, practice, sacrament, service, worship
- Drinking sips of rice wine is part of the traditional marriage ritual in Japan.
[ترجمه گوگل] نوشیدن جرعه جرعه شراب برنج بخشی از مراسم سنتی ازدواج در ژاپن است
[ترجمه ترگمان] نوشیدن جرعه ای از شراب برنج بخشی از مراسم سنتی ازدواج در ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نوشیدن جرعه ای از شراب برنج بخشی از مراسم سنتی ازدواج در ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a body of such established ceremonies; rites.
• مترادف: rites
• مشابه: celebration, ceremonial, ceremonies, ceremony, custom, formalities, observances, offices
• مترادف: rites
• مشابه: celebration, ceremonial, ceremonies, ceremony, custom, formalities, observances, offices
- The Catholic church uses a different ritual from the Lutheran church.
[ترجمه حسین قناعتی] مراسم های کلیسای کاتولیک با مراسم های کلیسای لوتری متفاوت است|
[ترجمه گوگل] کلیسای کاتولیک از آیینی متفاوت از کلیسای لوتری استفاده می کند[ترجمه ترگمان] کلیسای کاتولیک از مراسم مختلف کلیسای لوتری استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a pattern of behavior repeated in a fixed form and order as though prescribed by custom or authority.
• مشابه: ceremony, custom, habit, practice, praxis, rite, rote, routine, rule, wont
• مشابه: ceremony, custom, habit, practice, praxis, rite, rote, routine, rule, wont
- He always observed a ritual of reading his mail from the bottom of the stack to the top.
[ترجمه گوگل] او همیشه رسم خواندن نامه های خود را از پایین پشته به بالا انجام می داد
[ترجمه ترگمان] همیشه مراسم خواندن نامه از پایین پشته تا بالای پشته را دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همیشه مراسم خواندن نامه از پایین پشته تا بالای پشته را دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Going through her morning ritual took a considerable amount of time in the bathroom.
[ترجمه hosna] انجام عادت روزانه صبحگاهی او زمان قابل توجهی را در حمام گرفت|
[ترجمه گوگل] انجام مراسم صبحگاهی او زمان قابل توجهی را در حمام می برد[ترجمه ترگمان] صبح روز بعد، تشریفات معمول او را در دست شویی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children's bedtime ritual ends with the reading of a story.
[ترجمه گوگل] مراسم خواب بچه ها با خواندن داستان به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان] مراسم خواب بچه ها با خواندن یک داستان تمام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مراسم خواب بچه ها با خواندن یک داستان تمام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: ritually (adv.)
مشتقات: ritually (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to a ritual or rituals.
• مشابه: ceremonial, ceremonious, formal
• مشابه: ceremonial, ceremonious, formal
- ritual cleansing