اسم ( noun )
• (1) تعریف: a formal ceremonial ritual prescribed or customary for a specific occasion, as in religious worship.
• مترادف: ceremonial, ceremony, office, ritual
• مشابه: celebration, observance, sacrament
• مترادف: ceremonial, ceremony, office, ritual
• مشابه: celebration, observance, sacrament
- It was the first time for the newly ordained priest to perform the marriage rite.
[ترجمه گوگل] این اولین بار بود که کشیش تازه منصوب شده مراسم ازدواج را انجام می داد
[ترجمه ترگمان] این اولین بار بود که کشیش جدید مراسم ازدواج را اجرا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اولین بار بود که کشیش جدید مراسم ازدواج را اجرا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When they reach thirteen, the boys will undergo the rites of passage into manhood.
[ترجمه گوگل] وقتی پسرها به سیزده سالگی برسند، آداب گذر به سوی مردانگی را خواهند داشت
[ترجمه ترگمان] وقتی به سیزده سالگی می رسند، پسران زیر صحنه مردانگی را خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی به سیزده سالگی می رسند، پسران زیر صحنه مردانگی را خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any customary act or practice that has taken on an imperativeness similar to that of a prescribed ritual.
• مترادف: convention, custom, institution, ritual, tradition
• مترادف: convention, custom, institution, ritual, tradition
- Forced consumption of alcohol has become part of the rites of initiation for many college freshmen entering fraternities.
[ترجمه گوگل] مصرف اجباری الکل برای بسیاری از دانشجویان سال اول دانشگاه که وارد انجمنهای برادری میشوند، بخشی از مناسک شروع شده است
[ترجمه ترگمان] مصرف اجباری الکل به بخشی از مراسم شروع برای بسیاری از دانشجویان سال اول کالج که وارد اتحادیه ها می شوند تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مصرف اجباری الکل به بخشی از مراسم شروع برای بسیاری از دانشجویان سال اول کالج که وارد اتحادیه ها می شوند تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید