riposte

/rəˈpost//rɪˈpɒst/

معنی: جواب، حاضر جوابی، ضربت متقابل و تند، ضربتسریع، پاسخ تند واماده، ضربه متقابل زدن
معانی دیگر: repost ضربت متقابل و تند، پاس  تند واماده، درشمشیر بازی ضربت سریع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a quick return thrust in fencing, made after parrying a lunge by one's opponent.

(2) تعریف: a sharp response, usu. spoken; retort.
مشابه: retort

- At the press conference, the celebrity fended off accusations with clever ripostes.
[ترجمه گوگل] در کنفرانس مطبوعاتی، این سلبریتی با واکنش های هوشمندانه اتهامات را دفع کرد
[ترجمه ترگمان] در کنفرانس خبری، افراد مشهور اتهامات خود را با ripostes هوشمندانه آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: ripostes, riposting, riposted
(1) تعریف: to make a riposte in fencing.

(2) تعریف: to give a quick response; retort.
مشابه: retort

جمله های نمونه

1. our riposte to their accusations
پاسخ سریع ما به اتهامات آنها

2. Laura glanced at Grace, expecting a cheeky riposte.
[ترجمه گوگل]لورا نگاهی به گریس انداخت و منتظر پاسخی گستاخانه بود
[ترجمه ترگمان]لو را نگاهی به گریس انداخت و انتظار آن را داشت که به او حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The US delivered an early riposte to the air attack.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده یک واکنش زودهنگام به حمله هوایی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده پاسخ متقابل اولیه را به حمله هوایی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The operation is being seen as a swift riposte to the killing of a senior army commander.
[ترجمه گوگل]این عملیات به عنوان یک واکنش سریع به قتل یک فرمانده ارشد ارتش تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]این عملیات به عنوان پاسخ متقابل سریع به کشته شدن یک فرمانده ارشد ارتش دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She made a sharp/witty/neat riposte.
[ترجمه گوگل]او یک واکنش تند/شوخ/شسته و رفته انجام داد
[ترجمه ترگمان]او پاسخ متقابل تیز و witty به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only asking was a standard riposte from most Walworth kids.
[ترجمه گوگل]فقط درخواست پاسخی استاندارد از طرف اکثر بچه های والورث بود
[ترجمه ترگمان]تنها این پرسش، پاسخ متقابل استاندارد بسیاری از کودکان والورث بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A riposte to that argument was provided by Sea Containers, the shipping group headed by James Sherwood.
[ترجمه گوگل]پاسخی به این استدلال توسط Sea Containers، گروه کشتیرانی به ریاست جیمز شروود ارائه شد
[ترجمه ترگمان]پاسخ متقابل به این بحث توسط ظروف دریایی، گروه کش تیرانی به رهبری جیمز شروود ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The photographer was lost for riposte, obvious though it should have been; instead he turned to run.
[ترجمه گوگل]عکاس به دلیل واکنش گم شده بود، هرچند واضح بود در عوض برگشت تا بدود
[ترجمه ترگمان]عکاس برای پاسخ متقابل از دست رفته بود، هرچند که باید می بود؛ به جای آن که برگردد و بدود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This book provides an unanswerable riposte to such nostalgic nonsense.
[ترجمه گوگل]این کتاب پاسخی بی پاسخ به چنین چرندیات نوستالژیکی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب پاسخ متقابل را به این مزخرفات بی معنی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The immediate riposte to Schwab's list is that this is a case of motherhood and apple pie.
[ترجمه گوگل]واکنش فوری به لیست شواب این است که این یک مورد مادرانه و پای سیب است
[ترجمه ترگمان]پاسخ متقابل فوری به این لیست این است که این پرونده مربوط به مادر شدن و پای سیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His riposte to those who say that the defence budget for a medium-sized country with big economic problems should be spent on national security is that this is a matter of national security.
[ترجمه گوگل]پاسخ او به کسانی که می گویند بودجه دفاعی یک کشور متوسط ​​با مشکلات اقتصادی بزرگ باید صرف امنیت ملی شود، این است که این موضوع امنیت ملی است
[ترجمه ترگمان]پاسخ متقابل او به کسانی که می گویند که بودجه دفاعی برای یک کشور متوسط با مشکلات اقتصادی بزرگ باید صرف امنیت ملی شود این است که این مساله امنیت ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In it Jones, then aged twenty-six, supplied a nice riposte to one of the cherished principles of neoclassicism.
[ترجمه گوگل]در آن جونز، که در آن زمان بیست و شش سال داشت، پاسخ خوبی به یکی از اصول گرامی نئوکلاسیک ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]در آن زمان جونز، که در آن زمان بیست و شش ساله بود، پاسخ متقابل خوبی به یکی از اصول گرامی neoclassicism داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clearly, if it is perceived as of comparatively minor concern, few countries would risk making a military riposte.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که اگر به عنوان نگرانی نسبتاً جزئی تلقی شود، کشورهای معدودی خطر واکنش نظامی را خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]واضح است که اگر این مساله به عنوان یک نگرانی نسبتا کم اهمیت تلقی شود، چند کشور خطر ایجاد متقابل نظامی را به خطر خواهند انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the most important defensive skill is the parry, which is often followed by counter - riposte.
[ترجمه گوگل]و مهم‌ترین مهارت دفاعی، پاری است که اغلب با واکنش متقابل دنبال می‌شود
[ترجمه ترگمان]و مهم ترین مهارت دفاعی the است که اغلب با پاسخ متقابل دنبال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جواب (اسم)
answer, reply, rejoinder, antiphony, ripost, riposte, sockdolager

حاضر جوابی (اسم)
riposte, improvisation, repartee, power of repartee

ضربت متقابل و تند (اسم)
riposte, rebuff

ضربتسریع (اسم)
ripost, riposte

پاسخ تند واماده (اسم)
riposte

ضربه متقابل زدن (فعل)
ripost, riposte

انگلیسی به انگلیسی

• retort, quick and sharp reply; counterstroke, retaliatory act; quick thrust made after a parry (fencing)
a riposte is a quick response to something that someone has said or done to you; a literary word.
if you riposte, you respond quickly to something that someone has said or done to you; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس