فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: ripens, ripening, ripened مشتقات: ripener (n.)
• : تعریف: to become or cause to become ripe, mature, or fully prepared. • مشابه: age, mature
جمله های نمونه
1. bananas ripen after they are picked
موز پس از کنده شدن می رسد.
2. We are like wheat, here on earth to ripen. We ripen intellectually by letting in as much of the universe's complexity as we can. Morally we ripen by making our choices. And we ripen spiritually by openig our eyes to Creation's endless detail.
[ترجمه گوگل]ما مثل گندم هستیم، اینجا روی زمین برای رسیدن ما با اجازه دادن به پیچیدگی های جهان تا آنجا که می توانیم از نظر عقلی بالغ می شویم از نظر اخلاقی ما با انجام انتخاب هایمان به بلوغ می رسیم و ما با گشودن چشمان خود به جزئیات بی پایان خلقت، از نظر معنوی بالغ می شویم [ترجمه ترگمان]ما مثل گندم هستیم، اینجا روی زمین ما با اجازه دادن به مقدار زیادی از پیچیدگی جهان از نظر عقلانی رسیده ایم از نظر اخلاقی ما با درست کردن choices ripen و ما از طریق openig چشم ما را به جزئیات بی پایان آفرینش بدل می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I'm waiting for the apples to ripen.
[ترجمه یاسین] منتظر هستم تا سیب ها برسند.
|
[ترجمه گوگل]منتظرم سیب ها برسند [ترجمه ترگمان]منتظر سیب فرا رسیدن سیب هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She applied some ointment to ripen the abscesses on the gums.
[ترجمه گوگل]او مقداری پماد برای رسیدن آبسه های لثه زد [ترجمه ترگمان]مقداری پماد برای رسیدن به درخت های صمغ روی the نصب کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You can ripen the tomatoes on a sunny windowsill.
[ترجمه گوگل]میتوانید گوجهفرنگیها را روی یک طاقچه آفتابگیر بپزید [ترجمه ترگمان] میتونی گوجه رو روی لبه پنجره آفتابی برسونی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This helps to ripen new growth and makes it flower profusely.
[ترجمه گوگل]این به رسیدن رشد جدید کمک می کند و باعث گلدهی فراوان می شود [ترجمه ترگمان]این به رشد رشد جدید کمک می کند و به شدت آن را به گل تبدیل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You need sunshine to ripen grapes and in England unpredictability comes with the territory.
[ترجمه گوگل]برای رسیدن انگور به نور خورشید نیاز دارید و در انگلستان غیرقابل پیش بینی بودن با قلمرو همراه است [ترجمه ترگمان]شما برای رسیدن انگور به انگور به آفتاب نیاز دارید و غیرقابل پیش بینی بودن در انگلستان با خاک یک سان می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We must try every means to ripen the late crops more rapidly.
[ترجمه گوگل]ما باید هر وسیله ای را برای رسیدن سریعتر محصولات دیررس انجام دهیم [ترجمه ترگمان]به هر وسیله باید تلاش کنیم که به سرعت رشد کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Honeydew melons ripen slowly and will often keep up to a month, but smaller varieties will take less time to ripen.
[ترجمه گوگل]خربزه عسلک به کندی رسیده و اغلب تا یک ماه باقی می ماند، اما گونه های کوچکتر زمان کمتری برای رسیدن دارند [ترجمه ترگمان]melons Honeydew به آهستگی می رسند و اغلب تا یک ماه ادامه خواهند داشت، اما گونه های کوچک تر زمان کمتری برای رسیدن به آن صرف خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The stones in a wall seemed to ripen in the hot sunshine.
[ترجمه گوگل]سنگ های دیوار به نظر می رسید که در آفتاب داغ می رسند [ترجمه ترگمان]سنگ های دیوار به نظر می رسید که در زیر نور خورشید گرم شده باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Unless pasteurized, a cheese continues to ripen in transit, in storage, and in the refrigerator.
[ترجمه گوگل]اگر پنیر پاستوریزه نشده باشد، در حمل و نقل، در انبار و در یخچال به رسیدن خود ادامه می دهد [ترجمه ترگمان]پنیر به هنگام حمل و نقل، در انبار، و در یخچال به رسیدن به رسیدن آن ادامه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Like Scotch whisky, the Highland takes time to ripen.
[ترجمه گوگل]مانند ویسکی اسکاتلندی، هایلند برای رسیدن به زمان نیاز دارد [ترجمه ترگمان]مثل ویسکی اسکاچ، قدری کوهستانی وقت می گیرد تا برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Unlike bananas, which continue to ripen after picking, pineapples have been previously transported under-ripe to withstand damage during shipping.
[ترجمه گوگل]برخلاف موز که پس از چیدن به رسیدن آنها ادامه میدهد، آناناسها قبلاً کمتر رسیده بودند تا در طول حمل و نقل آسیب ببینند [ترجمه ترگمان]برخلاف موزه ای که بعد از چیدن میوه، pineapples شروع به رسیدن به آن می کنند، قبلا pineapples برای تحمل آسیب در طول حمل و نقل، مورد استفاده قرار می گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But they always do ripen; it's in their nature.
[ترجمه گوگل]اما آنها همیشه می رسند این در طبیعت آنهاست [ترجمه ترگمان]اما آن ها همیشه به عمل می رسند؛ در طبیعت آن هاست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Pesso means to bake, ripen, ferment or digest.
[ترجمه گوگل]پسو به معنای پختن، رسیدن، تخمیر یا هضم است [ترجمه ترگمان]pesso یعنی پختن، عمل کردن یا هضم کردن یا هضم کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
رسیدن (فعل)
accede, achieve, attain, get, arrive, come, gain, receive, land, aim, amount, maturate, pull up, strand, run up, ripen
رسیده کردن یا شدن (فعل)
ripen
کامل شدن (فعل)
ripen
انگلیسی به انگلیسی
• mature, become fully grown or developed; cause to mature, bring to a state of full development or growth when crops ripen or when the sun ripens them, they become ripe.
پیشنهاد کاربران
۱. رسیدن. آماده شدن. عمل آمدن ۲. عمل آوردن مثال: Look at its fruit as it fructifies and ripen به میوه آن هنگامی که بار می دهد و می رسد بنگرید. � انْظُرُوا إِلَی ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ�