اسم ( noun )
عبارات: run riot
عبارات: run riot
• (1) تعریف: a violent public disturbance, usu. involving a large number of people.
• مترادف: disturbance, tumult
• مترادف: disturbance, tumult
- A riot broke out after the news was announced, and police were called in to quell it.
[ترجمه گوگل] پس از اعلام این خبر شورش در گرفت و پلیس برای سرکوب آن فراخوانده شد
[ترجمه ترگمان] پس از اعلام خبر شورش آغاز شد و پلیس برای فرونشاندن آن فراخوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پس از اعلام خبر شورش آغاز شد و پلیس برای فرونشاندن آن فراخوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many people were injured and a great deal of property was destroyed during the riot.
[ترجمه گوگل] در جریان این شورش افراد زیادی مجروح شدند و اموال زیادی از بین رفت
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم مجروح شدند و مقدار زیادی از اموال در طی شورش تخریب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم مجروح شدند و مقدار زیادی از اموال در طی شورش تخریب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in law, such a disturbance by three or more people carrying out a common private purpose.
• مترادف: commotion, disorder, disruption
• مترادف: commotion, disorder, disruption
• (3) تعریف: similar disorderly behavior or manner of living.
• مترادف: chaos, rowdiness, tumult, uproar
• مشابه: chaos, rowdiness, tumult, uproar
• مترادف: chaos, rowdiness, tumult, uproar
• مشابه: chaos, rowdiness, tumult, uproar
• (4) تعریف: a violent or unrestrained outbreak of emotion.
• مترادف: explosion, outbreak, outburst, scene, storm
• مترادف: explosion, outbreak, outburst, scene, storm
• (5) تعریف: a lively profusion, as of colors.
• (6) تعریف: (informal) a person or thing that is wildly funny.
• مترادف: panic, scream
• مترادف: panic, scream
- He's a riot at parties.
[ترجمه گوگل] او در مهمانی ها شورش می کند
[ترجمه ترگمان] در شب نشینی ها آشوب و آشوب برپا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در شب نشینی ها آشوب و آشوب برپا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: riots, rioting, rioted
حالات: riots, rioting, rioted
• : تعریف: to participate in a public riot.
• مشابه: carouse, rampage, revolt, rise, rumble, run amok, storm, uprise
• مشابه: carouse, rampage, revolt, rise, rumble, run amok, storm, uprise