• : تعریف: to cause a response, such as a particular recollection.
- Her name doesn't ring a bell.
[ترجمه Behi] اسمش برام آشنا نیست.
|
[ترجمه گوگل] اسمش زنگ نمیزنه [ترجمه ترگمان] اسمش زنگ نمی زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The rats had been conditioned to ring a bell when they wanted food.
[ترجمه گوگل]موشها شرطی شده بودند که وقتی غذا میخواهند زنگ بزنند [ترجمه ترگمان]وقتی که آن ها غذا می خواستند، موش ها به صدا در آمده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Does the name Se Ri Pak ring a bell?
[ترجمه NOSI] آیا اسم Se Ri Pak برات آشنا نیست؟؟ ( تورو به یاد چیزی نمیندازه؟؟ )
|
[ترجمه گوگل]آیا نام سه ری پاک زنگ می زند؟ [ترجمه ترگمان]اسم \"رای pak\" - ه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. "Gentle Ben's Brewing Company" will ring a bell with anyone who has lived in Arizona.
[ترجمه گوگل]"شرکت آبجوسازی جنتل بن" با هر کسی که در آریزونا زندگی کرده است زنگ خواهد زد [ترجمه ترگمان]\"شرکت Brewing Gentle\" با هر کسی که در آریزونا زندگی می کند، زنگ خواهد زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آیا نام بیل باکنر زنگ می زند؟ [ترجمه ترگمان]اسم \"بیل Buckner\" زنگ میزنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. JamesCarson - the name ring a bell, I've heard it before.
[ترجمه گوگل]جیمز کارسون - اسمش زنگ میزنه، قبلا شنیده بودم [ترجمه ترگمان]من قبلا اسمش رو شنیده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. One person in the family will ring a bell call everyone to come to the room.
[ترجمه گوگل]یک نفر از خانواده زنگی را به صدا در می آورد تا همه به اتاق بیایند [ترجمه ترگمان]یک نفر در خانواده به همه زنگ خواهد زد و همه را صدا می زند تا به اتاق بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The name doesn't ring a bell with me.
[ترجمه زهرا قلیخانی] این اسم برای من آشنا نیست
|
[ترجمه گوگل]این نام با من زنگ نمی زند [ترجمه ترگمان]اسم من را به صدا در نمی اورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Protection of trade secrets ring a bell wherever any form of international financing.
[ترجمه گوگل]حفاظت از اسرار تجاری در هر شکلی از تامین مالی بین المللی زنگ خطر را به صدا در می آورد [ترجمه ترگمان]حفاظت از اسرار تجاری هر جا که به هر شکل مالی بین المللی زنگ می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Does the name Harvey Carlson ring a bell?
[ترجمه sogol] نام هاروی کارلسون بنظر آشنا میاد؟
|
[ترجمه گوگل]آیا نام هاروی کارلسون به صدا در می آید؟ [ترجمه ترگمان]اسم من \"هاروی کارلسون\" - ه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. These names ring a bell, Detective?
[ترجمه بهزاد] کاراگاه، این اسمها آشنا هستند؟
|
[ترجمه گوگل]این نام ها زنگ می زند، کارآگاه؟ [ترجمه ترگمان]این اسم ها معمولا زنگ میزنن کارآگاه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Does that bell ring a bell?
[ترجمه گوگل]آیا آن زنگ یک زنگ را به صدا در می آورد؟ [ترجمه ترگمان]زنگ به صدا در میاد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Does the name Marlena Smalls ring a bell?
[ترجمه گوگل]آیا نام مارلنا اسمالز زنگ می زند؟ [ترجمه ترگمان]اسم \"Marlena Smalls\" به اسم \"Smalls\" زنگ می زنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. That name just doesn ring a bell with me.
[ترجمه sogol] این اسم چیزی رو برام تداعی نمیکنه؟
|
[ترجمه گوگل]این اسم فقط با من زنگ می زند [ترجمه ترگمان]اون اسم فقط با من زنگ نمی زنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• bring back a memory
پیشنهاد کاربران
آشنا به نظر رسیدن. مثال: Does it ring a bell? ایا اون چیزی رو به بادت میاره؟ واست آشنا نیست؟
William: Hi robert Robbert: Do i know you ? William: Yeah , it's me william We've gone to school to gether ever since the 7th grade , well, ever since your family moved to newyork ... [مشاهده متن کامل]
I was in your spanish class last year . We had geometry the year before . Robbert: Sorry , doesn't RING A BELL.
( also ring any bells ) informal If you say that something rings a bell, you mean that it reminds you of something, but you cannot remember exactly what it is/ to sound familiar آشنا به نظر رسیدن ... [مشاهده متن کامل]
بنظر آشنا آمدن The name rings a bell. The name rang a bell but I couldn't remember where I had heard it before. No, I'm sorry, that description doesn't ring any bells with me.
Ring a bell آشنا به نظر رسیدن
It rings a bell نوک زبونمه
جرقه ای در ذهن خوردن تصویر مبهمی را به یاد آوردن ( یک چیزهای کمی را به یاد آوردن )
تداعی کردن
به جا آوردن
کسی رو یادچیزی ( کسی ) انداختن
Sound familiar اشنا بنظر رسیدن
توک زبون بودن ( در مورد اسامی افراد یا اشیاء بیشتر به کار می رود )