rigmarole

/ˈrɪɡməroʊl//ˈrɪɡmərəʊl/

معنی: بی معنی، چرند، جفنگ، حرف بی ربط
معانی دیگر: چرند (چرندیات)، یاوه گویی، حرف(های) بیهوده، بی ربط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a complicated, unnecessarily involved procedure or process.

- Why do we have to go through all this rigmarole just to get a license?
[ترجمه گوگل] چرا فقط برای گرفتن مجوز باید از این همه تقلب بگذریم؟
[ترجمه ترگمان] چرا باید همه این چرندیات رو برای گرفتن گواهی نامه انجام بدیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a long, rambling, confused, or senseless story; nonsense.

- How many times have I had to listen to that rigmarole?
[ترجمه گوگل] چند بار مجبور شده‌ام به آن ریگمار گوش کنم؟
[ترجمه ترگمان] چند دفعه باید به این مزخرفات گوش می دادم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He had to go through the usual rigmarole of signing legal papers in order to complete the business deal.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد برای تکمیل معامله تجاری، دزدی معمول امضای اوراق قانونی را طی کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود که طبق معمول برای تکمیل کار، کاغذهای قانونی را امضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I don't want to go through the rigmarole of taking him to court.
[ترجمه گوگل]من نمی‌خواهم از ماجرای کشاندن او به دادگاه عبور کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم که او را به دادگاه ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then the whole rigmarole starts over again.
[ترجمه گوگل]سپس کل ریگمارول دوباره شروع می شود
[ترجمه ترگمان]پس از آن همه چرت و پرت دوباره شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've never heard such a rigmarole.
[ترجمه گوگل]من تا به حال چنین دزدی را نشنیده بودم
[ترجمه ترگمان]تا حالا همچین حرفی نشنیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She turned up an hour late with some rigmarole about catching the wrong train.
[ترجمه گوگل]او با یک ساعت تأخیر در مورد اینکه قطار اشتباهی را گرفته بود، آمد
[ترجمه ترگمان]برای گرفتن قطار اشتباه یک ساعت تاخیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I couldn't face the whole rigmarole of getting a work permit again.
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم دوباره با کل ماجرای گرفتن مجوز کار روبرو شوم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به این نتیجه برسم که دوباره شروع کارم را ازسر بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The customs officials made us go through the rigmarole of opening up our bags for inspection.
[ترجمه گوگل]ماموران گمرک ما را وادار کردند تا از راه بازکردن کیف هایمان برای بازرسی عبور کنیم
[ترجمه ترگمان]ماموران گمرک ما را وادار کردند که برای بازرسی چمدان ها را باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Or do you go through a rigmarole of inserting diaphragms or taking pills?
[ترجمه گوگل]یا اینکه از قرار دادن دیافراگم یا مصرف قرص ها عبور می کنید؟
[ترجمه ترگمان]یا راجع به چرت و پرت کردن diaphragms یا قرص مصرف می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After all this rigmarole, they were to write a story to fit the words and pictures they had chosen.
[ترجمه گوگل]بعد از این همه دزدی، آنها قرار بود داستانی بنویسند که با کلمات و تصاویری که انتخاب کرده بودند مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]پس از این همه داستان، آن ها می بایست داستانی برای متناسب کردن کلمات و تصاویری که انتخاب کرده بودند، بنویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a rigmarole, a muddled torrent of words, not easy to follow and yet startling.
[ترجمه گوگل]این یک طلسم بود، یک سیلی از کلمات درهم، که دنبال کردن آن آسان نبود و در عین حال شگفت‌انگیز بود
[ترجمه ترگمان]کلمات نامفهوم و نامفهوم از کلمات بود که به آسانی نمی توانستند از آن پیروی کنند و با این همه تکان دهنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The nightly rigmarole of getting her settled is finally over.
[ترجمه گوگل]دزدی شبانه حل و فصل او بالاخره به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]هر شب که راجع به این موضوع صحبت کنیم بالاخره کارش تمام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Going through that rigmarole wouldn't protect what we have at all.
[ترجمه گوگل]گذراندن از آن سرزنش به هیچ وجه از آنچه ما داریم محافظت نمی کند
[ترجمه ترگمان]ادامه دادن این حرف ها از اون چیزی که ما داریم محافظت نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. None of this rigmarole had occurred to him before he spoke.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه صحبت کند، هیچ یک از این بداخلاقی ها به ذهنش خطور نکرده بود
[ترجمه ترگمان]قبل از این که حرف بزند، هیچ یک از این حرف ها به ذهنش خطور نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She told me some rigmarole or other having lost her keys.
[ترجمه گوگل]او به من گفت که کلیدهایش را گم کرده است
[ترجمه ترگمان]او به من یک سری چرت و پرت گفته بود که کلیدش را گم کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی معنی (اسم)
hokum, rigmarole, tosh

چرند (اسم)
windy, baloney, stuff, balderdash, blether, crap, blather, hokum, bosh, bologna, bilge water, bilk, boloney, trumpery, haver, rigmarole, jive, piffle

جفنگ (اسم)
fudge, trash, rigmarole

حرف بی ربط (اسم)
rigmarole

انگلیسی به انگلیسی

• long complicated procedure; incoherent speech, unintelligible talk
a rigmarole is a complicated series of actions that have to be done in a particular activity; an informal word.
a rigmarole is also a series of pointless or misleading statements; an informal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A long and confusing or meaningless process or story 🥴
🔍 مترادف: Nonsense
✅ مثال: Filling out all the unnecessary paperwork was such a rigmarole.
Rigmarole refers to a complicated or lengthy process that is often seen as unnecessary or overly complex.
فرآیند پیچیده یا طولانی که اغلب غیر ضروری یا بیش از حد پیچیده است.
مثال؛
For instance, filling out all the paperwork and going through multiple interviews just to get a simple job can be seen as a rigmarole.
...
[مشاهده متن کامل]

A person might complain, “Why do I have to go through this rigmarole just to renew my driver’s license?”
Another might say, “The process of getting a visa is such a rigmarole. ”

هفت خان،
( روند و رویه ) پرپیچ و خم، پیچ و تاب دار، پیچ وا پیچ، تو در تو، لا به لا، دالانی
go through the usual rigmarole of doing something
All that academic rigmarole was a waste of time
...
[مشاهده متن کامل]

the whole rigmarole starts over again
I've never heard such a rigmarole
face the whole rigmarole of getting a work permit
The entire rigmarole
After all this rigmarole
It was a rigmarole, a muddled torrent of words
None of this rigmarole had occurred to him before
go through the rigmarole of changing clothes
it involves extraordinary amounts of legal rigmarole
I went to my insurers and started the usual rigmarole
The whole rigmarole of getting a visa
We went through the usual social rigmaroles
long rigmarole of complaint

دنگ و فنگ

بپرس