صفت ( adjective )
مشتقات: rigidly (adv.), rigidity (n.), rigidness (n.)
مشتقات: rigidly (adv.), rigidity (n.), rigidness (n.)
• (1) تعریف: difficult or impossible to bend; not flexible; stiff.
• مترادف: hard, inflexible, stiff
• متضاد: elastic, lax, lithe, plastic, pliable, pliant, springy, supple
• مشابه: firm, inelastic, solid, tough, unbending
• مترادف: hard, inflexible, stiff
• متضاد: elastic, lax, lithe, plastic, pliable, pliant, springy, supple
• مشابه: firm, inelastic, solid, tough, unbending
- We'll need more rigid poles to hold up this larger tent.
[ترجمه نوروزی] برای نگه داشتن چنین چادر بزرگی احتیاج به ستونهای مقاومتریداریم.|
[ترجمه گوگل] برای نگه داشتن این چادر بزرگتر به تیرهای سفت و سخت تری نیاز داریم[ترجمه ترگمان] برای نگه داشتن این چادر بزرگ تر به قطب بیشتر احتیاج خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He tried to bend the pipe, but it remained rigid.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد لوله را خم کند، اما سفت باقی ماند
[ترجمه ترگمان] سعی کرد لوله را خم کند اما بی حرکت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سعی کرد لوله را خم کند اما بی حرکت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her smile was rigid and her manner was curt.
[ترجمه گوگل] لبخندش سفت و سخت بود و رفتارش کوتاه بود
[ترجمه ترگمان] لبخندش سخت بود و رفتارش کوتاه و کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لبخندش سخت بود و رفتارش کوتاه و کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The general's face was rigid with determination.
[ترجمه گوگل] چهره ژنرال از قاطعیت سفت و سخت بود
[ترجمه ترگمان] چهره ژنرال مصمم و مصمم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چهره ژنرال مصمم و مصمم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: incapable of change or compromise; unyielding.
• مترادف: immovable, inflexible, obdurate, set, severe, strict, unrelenting
• متضاد: elastic, malleable, pliable, pliant, supple
• مشابه: die-hard, doctrinaire, dour, firm, obstinate, pigheaded, precise, relentless, stern, stiff-necked, stubborn, unbending, uncompromising
• مترادف: immovable, inflexible, obdurate, set, severe, strict, unrelenting
• متضاد: elastic, malleable, pliable, pliant, supple
• مشابه: die-hard, doctrinaire, dour, firm, obstinate, pigheaded, precise, relentless, stern, stiff-necked, stubborn, unbending, uncompromising
- Her father was a rigid disciplinarian.
[ترجمه گوگل] پدرش یک انضباط سفت و سخت بود
[ترجمه ترگمان] پدرش اهل انضباط و سرسختی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدرش اهل انضباط و سرسختی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As they get older, they become more rigid in their habits.
[ترجمه امیرمحمد] هرچه انها بزرگتر میشوند ، در عادات شان جدی تر میشوند|
[ترجمه Nrgs] هر چه بزرگ تر میشوند نسبت به عادت هایشان سختگیر تر میشوند|
[ترجمه L1485] همزمان که بزرگ میشوند ، تغییر عاداتشان سخت تر میشود ( در عادت هایشان با ثبات تر میشوند )|
[ترجمه گوگل] با افزایش سن، عادت هایشان سفت تر می شوند[ترجمه ترگمان] وقتی آن ها بزرگ تر می شوند، در عادات آن ها سخت تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: firmly established and unchanging.
• مترادف: fixed, immovable, inflexible, ironclad, set
• متضاد: elastic, pliable
• مشابه: doctrinaire, firm, immutable, inexorable, inveterate, narrow, unbending
• مترادف: fixed, immovable, inflexible, ironclad, set
• متضاد: elastic, pliable
• مشابه: doctrinaire, firm, immutable, inexorable, inveterate, narrow, unbending
- She rebelled against the rigid social conventions of her day.
[ترجمه گوگل] او علیه قراردادهای اجتماعی سفت و سخت زمان خود شورش کرد
[ترجمه ترگمان] او در برابر قواعد اجتماعی و سفت روز او شورش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در برابر قواعد اجتماعی و سفت روز او شورش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: scrupulously exact; stringent; rigorous.
• مترادف: rigorous, strict, stringent
• متضاد: lenient
• مشابه: accurate, careful, close, demanding, exact, meticulous, painstaking, precise, scrupulous, unbending, uncompromising
• مترادف: rigorous, strict, stringent
• متضاد: lenient
• مشابه: accurate, careful, close, demanding, exact, meticulous, painstaking, precise, scrupulous, unbending, uncompromising
- This boat was built to rigid specifications.
[ترجمه اسحاقی] این قایق با مشخصات سختگیرانه ای ساخته شده بود.|
[ترجمه گوگل] این قایق با مشخصات سفت و سخت ساخته شده است[ترجمه ترگمان] این قایق با مشخصات سخت ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید