rightward

/ˈraɪtwərd//ˈraɪtwəd/

به طرف راست، راست سوی، راستگرد

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
مشتقات: rightwards (adv.)
• : تعریف: toward or on the right.

جمله های نمونه

1. The result reflects a modest rightward shift in opinion.
[ترجمه گوگل]نتیجه منعکس کننده یک تغییر متوسط ​​به راست در عقاید است
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان دهنده یک تغییر نسبتا ساده در افکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There, the voters' rightward drift has pushed Republicans into the White House for 20 years out of the past 2
[ترجمه گوگل]در آنجا، انحراف رای دهندگان به سمت راست، جمهوری خواهان را به مدت 20 سال از 2 سال گذشته به کاخ سفید سوق داده است
[ترجمه ترگمان]در آنجا، رای دهندگان rightward جمهوریخواهان را به مدت ۲۰ سال از ۲ سال گذشته به کاخ سفید رانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The point people here make is that rightward leaning conservative Republicans got the country into economic trouble.
[ترجمه گوگل]نکته ای که مردم در اینجا به آن اشاره می کنند این است که جمهوری خواهان محافظه کار متمایل به راست کشور را با مشکل اقتصادی مواجه کردند
[ترجمه ترگمان]افرادی که اینجا هستند این است که rightward که به جمهوری خواهان محافظه کار تکیه دارند، کشور را دچار مشکل اقتصادی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Usually a reader. . . moves his eyes. . . in a rightward and downward direction.
[ترجمه گوگل]معمولا یک خواننده چشمانش را حرکت می دهد در جهت راست و پایین
[ترجمه ترگمان]معمولا باید چشماش رو به سمت چپ و راست هدایت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sword arm thrash falls to the shoulder, begin rightward to turn head and increase expiratory amount.
[ترجمه گوگل]ضربه زدن به بازوی شمشیری به شانه می افتد، به سمت راست شروع می شود تا سر را برگرداند و مقدار بازدم را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]دست شمشیر به شانه پایین می افتد و شروع به چرخاندن سر و افزایش مقدار expiratory می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result has been a rightward swing in the Party.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک چرخش به سمت راست در حزب بوده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک نوسان rightward در حزب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rightward edge of the right says he did it by revealing his essentially socialistic agenda.
[ترجمه گوگل]جناح راست راست می گوید که او این کار را با افشای برنامه اساسا سوسیالیستی خود انجام داد
[ترجمه ترگمان]حاشیه rightward راست می گوید او این کار را با آشکار کردن دستور کار سوسیالیستی خود انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rightward and leftward bisection biases in spatial neglect: two sides of the same coin?
[ترجمه گوگل]سوگیری‌های دوبخشی راست و چپ در غفلت فضایی: دو روی یک سکه؟
[ترجمه ترگمان]rightward و leftward bisection در بی توجهی فضایی: دو طرف یک سکه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results of this quiet rightward revolution within the Justice Department may be apparent as soon as the November election.
[ترجمه گوگل]نتایج این انقلاب راست آرام در وزارت دادگستری ممکن است به محض انتخابات نوامبر آشکار شود
[ترجمه ترگمان]نتایج این انقلاب آرام و آرام در وزارت دادگستری ممکن است به محض برگزاری انتخابات نوامبر آشکار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. a rightward shift in voting patterns.
[ترجمه گوگل]تغییر الگوهای رأی گیری به سمت راست
[ترجمه ترگمان]یک تغییر اساسی در الگوهای رای گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The recent rightward swing means. . . we are being regimented by wealthy men.
[ترجمه گوگل]نوسان اخیر به راست یعنی ما توسط مردان ثروتمند تحت کنترل هستیم
[ترجمه ترگمان]این swing اخیر یعنی ما توسط مردای پول دار شناخته میشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Intriguingly(sentence dictionary), she found that the students with the rightward bias also tended to score higher on a measure of novelty seeking - a proclivity to look for thrills and new rewarding experiences.
[ترجمه گوگل]به طرز جالبی (فرهنگ جملات)، او دریافت که دانش‌آموزانی که سوگیری به سمت راست دارند، در معیار جستجوی تازگی نیز امتیاز بالاتری کسب می‌کنند - تمایل به جستجوی هیجان‌ها و تجربیات پاداش‌دهنده جدید
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ لغت (فرهنگ لغت)، او دریافت که دانش آموزانی که دارای تعصب rightward هستند، تمایل دارند که امتیاز بالاتری را در مقیاسی از جستجوی نوآوری جدید کسب کنند - یک proclivity که به دنبال thrills و تجربه های rewarding جدید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The rightward turn of the judiciary will probably be the most lasting achievement of Reagan and his movement.
[ترجمه گوگل]چرخش به راست قوه قضائیه احتمالاً ماندگارترین دستاورد ریگان و جنبش او خواهد بود
[ترجمه ترگمان]چرخش rightward قوه قضائیه احتمالا the دستاورد ریگان و جنبش او خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Again, we can expect long-term influences such as increasing income and wealth to cause a rightward shift of the demand curve.
[ترجمه گوگل]باز هم، می‌توان انتظار داشت که تأثیرات بلندمدت مانند افزایش درآمد و ثروت باعث تغییر منحنی تقاضا به سمت راست شود
[ترجمه ترگمان]دوباره، ما می توانیم انتظار تاثیرات بلند مدت مانند افزایش درآمد و ثروت را داشته باشیم تا باعث تغییر rightward منحنی تقاضا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On that evidence alone Mr Gummer has always been a rightward lurcher.
[ترجمه گوگل]تنها بر اساس این شواهد، آقای گامر همیشه طرفدار راست بوده است
[ترجمه ترگمان]با این مدرک، آقای Gummer همیشه a lurcher بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• toward the right, to the right

پیشنهاد کاربران

بپرس