rightness

/ˈraɪtnəs//ˈraɪtnəs/

صحت، درستی، شایستگی، سزاواری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or quality of being correct, just, or accurate.
مترادف: accurateness, correctness, justness
مشابه: rectitude

- He mulled over the rightness of his decision.
[ترجمه گوگل] او به درستی تصمیم خود فکر کرد
[ترجمه ترگمان] او به درستی تصمیم خودش فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: propriety; suitability.
مترادف: appropriateness

- Both families questioned the rightness of this match.
[ترجمه گوگل] هر دو خانواده صحت این مسابقه را زیر سوال بردند
[ترجمه ترگمان] هر دو خانواده درستی این مسابقه را مورد تردید قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: moral or just character; integrity.

جمله های نمونه

1. the judge acknowledged the rightness of their claim
قاضی درست بودن ادعای آنها را تصدیق کرد.

2. It is resolvedly whole, self-contained, desiring nothing but rightness, content with restricted completion. Tall or short, it will be straight.
[ترجمه گوگل]به طور قطعی کامل است، مستقل است، چیزی جز درستی نمی‌خواهد، به تکمیل محدود رضایت می‌دهد بلند یا کوتاه، صاف خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز غیر از این نیست جز این که به اندازه کافی راضی باشد قد بلند یا کوتاه، صاف و پوست کنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was convinced of the rightness of his cause.
[ترجمه گوگل]او به درستی آرمان خود متقاعد شده بود
[ترجمه ترگمان]او به درستی هدف او متقاعد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is convinced of the rightness of his actions.
[ترجمه گوگل]او به درستی اعمال خود متقاعد شده است
[ترجمه ترگمان]او به درستی اقداماتش اعتقاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many people have very strong opinions about the rightness or wrongness of abortion.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم نظرات بسیار قوی در مورد درستی یا نادرستی سقط جنین دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم نظرات بسیار قوی در مورد درستی یا نادرستی سقط جنین دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They both have an unshakeable confidence in the rightness of their own opinions.
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها به درستی عقاید خود اعتماد ناپذیری دارند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها به درستی نظر خود اعتماد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mrs Cooper took no pleasure in the rightness of her prediction, the accuracy of the bereaved cockroaches in her kitchen.
[ترجمه گوگل]خانم کوپر از درستی پیش‌بینی‌اش، یعنی دقت سوسک‌های داغدار در آشپزخانه‌اش، لذتی نمی‌برد
[ترجمه ترگمان]خانم کوپر هیچ لذتی در این پیش بینی نداشت، دقت the را در آشپزخانه اش می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And he saw his job as monitoring the rightness or wrongness of incursions into his discipline.
[ترجمه گوگل]و او وظیفه خود را نظارت بر درستی یا نادرستی تهاجمات به رشته خود می دانست
[ترجمه ترگمان]و او کار خود را به عنوان نظارت بر درستی یا نادرستی حملات خود دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A test of rightness would indicate the opposite conclusion.
[ترجمه گوگل]آزمون درستی نتیجه مخالف را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تست درستی کار درستی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you are conscious of the rightness of our cause, let us hit the enemy for six.
[ترجمه گوگل]اگر از صحت و سقم امر ما آگاه هستید، بگذارید شش تا به دشمن ضربه بزنیم
[ترجمه ترگمان]اگر تو به درستی هدف ما فکر می کنی، اجازه بده تا شش نفر به دشمن ضربه بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All merit all is that the shortcoming rightness fixes position " . "
[ترجمه گوگل]تمام شایستگی همه این است که کاستی درستی موقعیت را اصلاح می کند "
[ترجمه ترگمان]همه شایستگی همه این است که نقص عملکرد صحیح است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And now it's running smoothly which validate the rightness and feasibility of the theory.
[ترجمه گوگل]و اکنون به آرامی اجرا می شود که صحت و امکان سنجی نظریه را تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]و حالا به نرمی در حال اجرا است که درستی و امکان فرضیه را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Macau a rightness of packing of husbands'wife a round flat cakes design of very interesting!
[ترجمه گوگل]ماکائو درستی از بسته بندی همسر شوهر طرح کیک های تخت بسیار جالب است!
[ترجمه ترگمان]ماکائو شایسته بسته بندی زن شوهران یک دور کامل کیک است که بسیار جالب توجه است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conformity to moral rightness in action or attitude; righteousness.
[ترجمه گوگل]انطباق با درستی اخلاقی در عمل یا نگرش؛ عدالت
[ترجمه ترگمان]انطباق با حق اخلاقی در عمل یا رفتار؛ درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rightness, please oneself is importance of, variety! Variety!
[ترجمه گوگل]درستی، لطفا خود مهم است، تنوع! تنوع!
[ترجمه ترگمان]Rightness، خواهش می کنم به تنوع احتیاج داشته باشید تنوع!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• correctness; moral correctness, justness, fairness; normalcy; suitability, appropriateness

پیشنهاد کاربران

درستی. صحت
مثال:
Both families questioned the rightness of this match.
هر دو خانواده در درستی {و صحت} این مسابقه تردید کردند.
حقانیت

بپرس