rightly

/ˈraɪtli//ˈraɪtli/

معنی: بطور صحیح
معانی دیگر: به درستی، به طور صحیح، درست، منصفانه، بحق، بسزا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in the correct or proper way.

(2) تعریف: in accordance with honesty and justice.

جمله های نمونه

1. can you rightly define this word?
آیا می توانی این واژه را درست معنی کنی ؟

2. she was rightly proud of her children
محقانه به بچه هایش مباهات می کرد.

3. She rightly points to the inadequacy of the argument.
[ترجمه گوگل]او به درستی به نارسایی استدلال اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]او به درستی به نارسایی استدلال اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was rightly suspicious of meeting me until I reassured him I was not writing about him.
[ترجمه گوگل]او به درستی از ملاقات با من مشکوک بود تا اینکه به او اطمینان دادم که درباره او نمی نویسم
[ترجمه ترگمان]او به خوبی از ملاقات من با من بدگمان بود، تا اینکه به او اطمینان دادم که در این باره چیزی نمی گویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If I remember rightly the party starts at 8 pm.
[ترجمه گوگل]اگر درست یادم باشد مهمانی از ساعت 8 شب شروع می شود
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر داشته باشم، مهمانی ساعت ۸ بعد از ظهر شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Quite rightly, the environment is of great concern.
[ترجمه گوگل]به درستی، محیط زیست بسیار نگران کننده است
[ترجمه ترگمان]کاملا درست است، محیط نگرانی زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. America's priority is rightly to stimulate its economy.
[ترجمه گوگل]اولویت آمریکا به درستی تحریک اقتصادش است
[ترجمه ترگمان]اولویت آمریکا این است که اقتصاد خود را تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was proud of his beautiful house, and rightly so.
[ترجمه گوگل]او به خانه زیبای خود افتخار می کرد و به حق
[ترجمه ترگمان]به خانه قشنگ خود می بالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The school was rightly proud of the excellent exam results.
[ترجمه گوگل]مدرسه به حق به نتایج عالی امتحان افتخار می کرد
[ترجمه ترگمان]مدرسه به درستی به نتایج امتحان عالی افتخار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Everyone rightly feared the coming war.
[ترجمه گوگل]همه به درستی از جنگ آینده می ترسیدند
[ترجمه ترگمان]همه از جنگ می ترسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Doctors have rightly stressed the importance of exercise.
[ترجمه گوگل]پزشکان به درستی بر اهمیت ورزش تاکید کرده اند
[ترجمه ترگمان]پزشکان به درستی بر اهمیت ورزش تاکید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is he rightly informed?
[ترجمه گوگل]آیا او به درستی مطلع است؟
[ترجمه ترگمان]آیا به درستی مطلع شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The judge exercised his discretion rightly to admit the evidence.
[ترجمه گوگل]قاضی به درستی از صلاحدید خود برای اعتراف شواهد استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی خیلی احتیاط کرده بود تا مدارک را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She attended one meeting only, if I remember rightly.
[ترجمه گوگل]او فقط در یک جلسه شرکت کرد، اگر درست یادم باشد
[ترجمه ترگمان]او فقط اگر درست به یاد داشته باشم فقط یک جلسه شرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were rightly praised for their thrift and enterprise.
[ترجمه گوگل]آنها به درستی به دلیل صرفه جویی و سرمایه گذاری خود مورد ستایش قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به درستی به خاطر thrift و enterprise مورد تحسین قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور صحیح (قید)
rightly

انگلیسی به انگلیسی

• correctly, accurately; justly, righteously; suitably, appropriately

پیشنهاد کاربران

۱. درست. بدرستی ۲. بحق. بجا
مثال:
Your expectations are very high and quite rightly so.
انتظارات شما خیلی عالی و همچنین کاملا درست و بجا است.
به راستی
aright
حقیقتا
in a correct manner
properly
with honesty
justly
inf. really

بپرس