righteous

/ˈraɪt͡ʃəs//ˈraɪt͡ʃəs/

معنی: نیکو کار، درست کار، عادل، صالح
معانی دیگر: پارسا، نیکوکارانه، مصلحانه، خیر، خیراندیشانه، پارسایانه، بحق، صلاح، بجا، پرهیزکار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: righteously (adv.)
(1) تعریف: morally upright.
مترادف: good, honorable, upright, virtuous
متضاد: corrupt, evil, sinful, unrighteous

- They believed their leaders to be righteous men who were above corruption.
[ترجمه گوگل] آنها معتقد بودند که رهبرانشان مردانی صالح و فراتر از فساد هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها معتقد بودند که رهبران آن ها انسان های درستکار هستند که بالاتر از فساد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: justifiable or morally right.
مترادف: good, just, justifiable, moral, virtuous
متضاد: foul, hideous, unrighteous
مشابه: defensible, equitable, ethical, fair, legitimate, right, rightful, upright

- The strikers acted out of righteous anger.
[ترجمه امیرمحمد] اعتصاب کنندگان از روی خشم به حق عمل کردند
|
[ترجمه گوگل] اعتصاب کنندگان از روی خشم درست عمل کردند
[ترجمه ترگمان] اعتصاب کنندگان از خشم درست بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was an act of disobedience, but a righteous one.
[ترجمه گوگل] این یک عمل نافرمانی بود، اما یک عمل صالح
[ترجمه ترگمان] این عمل نافرمانی بود، اما درستکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: displaying an attitude of moral correctness or virtuousness. (Cf. self-righteous.)
مترادف: sanctimonious
مشابه: complacent, goody-goody, pietistic, self-righteous, smug

- Don't be so righteous; I can see right through you.
[ترجمه گوگل] اینقدر عادل نباش؛ من می توانم درست از طریق تو ببینم
[ترجمه ترگمان] خیلی خوب نباش، من می تونم درست در میان تو ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a righteous act
کار خیر

2. a righteous man
مرد نیکوکار

3. full of righteous anger
آکنده از خشم بجا

4. the only righteous in a world perverse
(میلتون) یگانه (آدم) پارسا در یک دنیای فاسد

5. The unrighteous penny corrupts the righteous pound.
[ترجمه گوگل]سکه ناصالح، پوند عادل را فاسد می کند
[ترجمه ترگمان]اون پنی رو فاسد می کنه و حق righteous رو به فساد می بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Catherine appeared in the doorway, shaking with righteous anger.
[ترجمه گوگل]کاترین در حالی که از خشم درست می لرزید در آستانه در ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]کاترین در آستانه در ظاهر شد و از خشم و غضب می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was full of righteous indignation about the attack.
[ترجمه گوگل]او پر از خشم عادلانه در مورد حمله بود
[ترجمه ترگمان]او از حمله قلبی سرشار از نفرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was regarded as a righteous and holy man.
[ترجمه گوگل]او را مردی صالح و مقدس می دانستند
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک مرد درستکار و مقدس تلقی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't adopt that righteous tone of voice!
[ترجمه گوگل]آن لحن درست صدا را انتخاب نکنید!
[ترجمه ترگمان]این لحن حق به جانب را به فرزندی قبول نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her righteous anger moved him, filled him with a weird sense of shame that jarred him.
[ترجمه گوگل]خشم عادلانه‌اش او را برانگیخت و حس عجیبی از شرم او را پر کرد که او را آزار می‌داد
[ترجمه ترگمان]خشم صادقانه او او را تحت تاثیر قرار داد و او را با احساس شرم آوری که او را آزار می داد پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No matter how good and righteous you think your cause is, you cannot break the law.
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چقدر خوب و عادلانه فکر می کنید که هدف شماست، نمی توانید قانون را زیر پا بگذارید
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که شما فکر می کنید هدف شما چقدر خوب و خوب است، شما نمی توانید قانون را شکست دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The great goddess Nemesis, which means righteous anger, undertook to bring this about.
[ترجمه گوگل]الهه بزرگ نمسیس، که به معنای خشم عادلانه است، این امر را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]الهه بزرگ Nemesis، که به معنای خشم عادلانه است، متعهد شد که این موضوع را مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The use of brute force for righteous ends appeals strongly to rap's adolescent male following, of course.
[ترجمه گوگل]البته استفاده از زور وحشیانه برای اهداف عادلانه به شدت برای پیروان مرد نوجوان رپ جذاب است
[ترجمه ترگمان]استفاده از زور brute - force برای اهداف درست به شدت به مرد نوجوان نوجوان طرفدار (following)مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If a man aspires towards a righteous life, his first act of abstinence is from injury to animals. Albert Einstein
[ترجمه گوگل]اگر انسان در آرزوی زندگی صالح باشد، اولین عمل او از آسیب رساندن به حیوانات است آلبرت انیشتین
[ترجمه ترگمان]اگر مردی که در اشتیاق زندگی شرافتمندانه است، نخستین عمل پرهیز از صدمه به حیوانات است آلبرت انیشتین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیکو کار (صفت)
upright, benefic, beneficent, righteous

درست کار (صفت)
right, upright, honest, righteous

عادل (صفت)
just, righteous, impartial

صالح (صفت)
righteous

انگلیسی به انگلیسی

• virtuous, moral; honest, just, fair; wonderful, excellent, great (slang)
righteous people behave in a way that is morally good and admirable; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ستم شکن. [ س ِ ت َ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) کنایه از عادل. ( آنندراج ) . کسی که دفع ظلم کند :
زهی ستم شکنی کز حلاوت عدلت
دهان راحت کون و مکان شود شیرین.
عرفی ( از آنندراج ) .
خیراندیش
دستکار
نیکوکار
صالح
عمل صالح
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : righteousness
✅️ صفت ( adjective ) : righteous
✅️ قید ( adverb ) : righteously
سلیم
اگر به همراه THE باشد، به معنی افراد درستکار است.
The Righteous: People who behave in a way that is morally correct
محسن
Adj=پارسا ، نیکوکار ، درستکار ، پرهیزگار ، با تقوا
به حق ، به جا ، قابل توجیه
کسی که زهد ریاکارانه دارد، متظاهر
درست کار، عادل

جانماز آب کش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس