اسم ( noun )
• (1) تعریف: the position assumed by turning around to face in the opposite direction.
• مشابه: about-face
• مشابه: about-face
• (2) تعریف: the act of turning around in such a manner.
صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: indicating a turn or move in the opposite direction.
- You should come rightabout at the director's cue.
[ترجمه گوگل] شما باید به دستور کارگردان بیایید
[ترجمه ترگمان] تو باید به راهنمایی مدیر بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو باید به راهنمایی مدیر بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a rightabout step to the music
[ترجمه گوگل] یک قدم درست برای موسیقی
[ترجمه ترگمان] یک قدم به سوی موسیقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک قدم به سوی موسیقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید