🔸 معادل فارسی:
- زندگی درست
- زیست اخلاقی
- شیوه ی زندگی سالم و نیکوکارانه
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اخلاقی – اصلی ) :**
به معنای داشتن شیوه ی زندگی مطابق با اصول اخلاقی، درستکاری و احترام به دیگران.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *I believe in right - living and treating others with kindness and respect. *
من به زندگی درست و رفتار مهربان و محترمانه با دیگران باور دارم.
2. ** ( فلسفی – کاربردی ) :**
اشاره به سبک زندگی ای که بر پایه ی ارزش های اخلاقی، عدالت، و خیرخواهی بنا شده است.
مثال: *Right - living is essential for a harmonious society. *
زندگی درست برای جامعه ای هماهنگ ضروری است.
- - -
🔸 مترادف ها:
ethical living – moral conduct – virtuous life – righteous living – integrity
- - -
- در انگلیسی، *right - living* بیشتر در متون اخلاقی، مذهبی یا فلسفی دیده می شود.
- زندگی درست
- زیست اخلاقی
- شیوه ی زندگی سالم و نیکوکارانه
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اخلاقی – اصلی ) :**
به معنای داشتن شیوه ی زندگی مطابق با اصول اخلاقی، درستکاری و احترام به دیگران.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *I believe in right - living and treating others with kindness and respect. *
من به زندگی درست و رفتار مهربان و محترمانه با دیگران باور دارم.
2. ** ( فلسفی – کاربردی ) :**
اشاره به سبک زندگی ای که بر پایه ی ارزش های اخلاقی، عدالت، و خیرخواهی بنا شده است.
مثال: *Right - living is essential for a harmonious society. *
زندگی درست برای جامعه ای هماهنگ ضروری است.
- - -
🔸 مترادف ها:
- - -
- در انگلیسی، *right - living* بیشتر در متون اخلاقی، مذهبی یا فلسفی دیده می شود.