1. Emotional responses are a function of the right hemisphere of the brain.
[ترجمه گوگل]واکنش های احساسی تابعی از نیمکره راست مغز است
[ترجمه ترگمان]واکنش های عاطفی تابعی از نیم کره راست مغز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واکنش های عاطفی تابعی از نیم کره راست مغز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Damage to the corresponding part of the right hemisphere had no effect on speech.
[ترجمه گوگل]آسیب به قسمت مربوطه نیمکره راست تأثیری بر گفتار نداشت
[ترجمه ترگمان]آسیب به قسمت مربوطه از نیم کره راست تاثیری بر کلام ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آسیب به قسمت مربوطه از نیم کره راست تاثیری بر کلام ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The right hemisphere of his brain could not articulate what it registered.
[ترجمه گوگل]نیمکره راست مغز او نمی توانست آنچه را که ثبت کرده است بیان کند
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست مغز او نمی توانست آن چه را که ثبت شده بود بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست مغز او نمی توانست آن چه را که ثبت شده بود بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The dot location task, which involves predominantly the right hemisphere, was expected to remain unaffected.
[ترجمه گوگل]انتظار میرفت که وظیفه مکانیابی نقطهای که عمدتاً نیمکره راست را شامل میشود، بیتأثیر باقی بماند
[ترجمه ترگمان]وظیفه محل نقطه ای، که شامل نیم کره راست است، انتظار می رفت که تحت تاثیر قرار نگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وظیفه محل نقطه ای، که شامل نیم کره راست است، انتظار می رفت که تحت تاثیر قرار نگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The right hemisphere on the other hand, controls a person's love of art, colour, and music.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، نیمکره راست، عشق فرد به هنر، رنگ و موسیقی را کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست از طرف دیگر، عشق یک فرد از هنر، رنگ و موسیقی را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست از طرف دیگر، عشق یک فرد از هنر، رنگ و موسیقی را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Some 30 per cent have right hemisphere language.
[ترجمه گوگل]حدود 30 درصد زبان نیمکره راست دارند
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰ درصد از نیم کره راست نیم کره راست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰ درصد از نیم کره راست نیم کره راست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The right hemisphere of the brain is the seat of imagination, intuition, creation, and daydreaming.
[ترجمه گوگل]نیمکره راست مغز محل تخیل، شهود، خلقت و خیال پردازی است
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست مغز، صندلی تخیل، شهود، آفرینش و خیال بافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست مغز، صندلی تخیل، شهود، آفرینش و خیال بافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Everyone has a right hemisphere, so we all should be fountains of unorthodox ideas.
[ترجمه گوگل]هر کس یک نیمکره راست دارد، بنابراین همه ما باید منبع ایده های غیرمتعارف باشیم
[ترجمه ترگمان]هر کسی یک نیم کره راست دارد، بنابراین همه ما باید fountains ایده های غیر معمول باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر کسی یک نیم کره راست دارد، بنابراین همه ما باید fountains ایده های غیر معمول باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The dominant hemisphere of olfaction is the right hemisphere.
[ترجمه گوگل]نیمکره غالب بویایی، نیمکره راست است
[ترجمه ترگمان]نیم کره چپ مغز نیم کره راست نیم کره راست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نیم کره چپ مغز نیم کره راست نیم کره راست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Walnut looks like a little brain, a and right hemisphere, upper cerebrums and lower cerebellums.
[ترجمه گوگل]گردو شبیه مغز کوچک، نیمکره راست و مغز، مخچه فوقانی و مخچه تحتانی است
[ترجمه ترگمان]درخت گردو مثل یک مغز کوچک، نیم کره راست و راست، cerebrums بالایی و cerebellums پایین تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درخت گردو مثل یک مغز کوچک، نیم کره راست و راست، cerebrums بالایی و cerebellums پایین تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Neurologists had long suspected that the right hemisphere was the seat of emotion, personality, and nonliteral language.
[ترجمه گوگل]عصب شناسان مدت ها گمان می کردند که نیمکره راست محل احساسات، شخصیت و زبان غیر تحت اللفظی است
[ترجمه ترگمان]Neurologists مدت ها حدس زده بود که نیم کره راست جایگاه احساسات، شخصیت و زبان nonliteral است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Neurologists مدت ها حدس زده بود که نیم کره راست جایگاه احساسات، شخصیت و زبان nonliteral است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The right hemisphere displays the body's sense area, movement area and contents regulation area.
[ترجمه گوگل]نیمکره راست ناحیه حسی بدن، ناحیه حرکتی و ناحیه تنظیم محتویات را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست ناحیه حسی بدن، ناحیه حرکتی و فضای تنظیم محتوای بدن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست ناحیه حسی بدن، ناحیه حرکتی و فضای تنظیم محتوای بدن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But the right hemisphere interprets a poem as more than a string of words.
[ترجمه گوگل]اما نیمکره راست یک شعر را چیزی بیش از یک رشته کلمات تفسیر می کند
[ترجمه ترگمان]اما نیم کره راست شعر را بیشتر از یک رشته کلمات تفسیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما نیم کره راست شعر را بیشتر از یک رشته کلمات تفسیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One perplexing feature of this conclusion is that since the late nineteenth century far fewer children with right hemisphere lesions are aphasic.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های گیج کننده این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم تعداد بسیار کمتری از کودکان مبتلا به ضایعات نیمکره راست آفازی هستند
[ترجمه ترگمان]یکی از ویژگی های گیج کننده این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان کمتری مبتلا به ضایعات نیم کره راست دچار آسیب های مغزی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یکی از ویژگی های گیج کننده این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان کمتری مبتلا به ضایعات نیم کره راست دچار آسیب های مغزی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید