rigged

جمله های نمونه

1. sails rigged fore and aft
بادبان هایی که در سرتاسر کشتی آراسته شده بودند.

2. we rigged the tarpaulins over the tanks
پارچه ی برزنت را روی تانک ها کشیدیم.

3. we rigged up something to take the place of a bed
یک چیزی را سر هم بندی کردیم که جای تختخواب را بگیرد.

4. workers rigged up a christmas tree in front of the town hall
کارگران یک درخت کریسمس بزرگ جلو شهرداری برپا کردند.

5. she was rigged out in victorian style
لباس سبک دوره ی ویکتوریا تن او کرده بودند.

6. the soldiers rigged up a temporary cabin
سربازان یک آلونک موقتی سرهم بندی کردند.

7. they had rigged the box to explode on contact
جعبه را طوری درست کرده بودند که در اثر تماس منفجر شود.

8. alarm clocks are rigged to turn on radios too
ساعت های شماطه دار را تنظیم کرده اند که رادیو را هم روشن کنند.

9. the sailors were rigged in white
به ملوانان لباس سفید دادند.

10. this boat is rigged for dredging
این کشتی برای لایروبی مجهز شده است.

11. they were not properly rigged for that long mountain climbing
آنها به طور شایسته ای برای آن کوهنوردی طولانی مجهز نشده بودند.

پیشنهاد کاربران

صفت
🔸 معادل فارسی:
- دستکاری شده
- مهندسی شده
- غیرمنصفانه / تقلبی
- از پیش تعیین شده
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی/حقوقی – اصلی ) :**
به معنای فرآیند یا نهادی که به طور غیرمنصفانه یا غیرقانونی دستکاری شده تا نتیجه ی خاصی حاصل شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *The verdicts were made by a rigged tribunal. *
احکام توسط دادگاهی مهندسی شده صادر شدند.
2. ** ( عمومی – کاربردی ) :**
برای اشاره به هر سیستم یا مسابقه ای که نتیجه اش از قبل تعیین شده یا با تقلب همراه است.
مثال: *The game was rigged from the start. *
بازی از همان ابتدا دستکاری شده بود.
3. ** ( استعاری – تصویری ) :**
چیزی که ظاهراً طبیعی یا قانونی جلوه داده شده، اما در واقع پشت صحنه کنترل و دستکاری شده است.
- - -
🔸 مترادف ها:
fixed – manipulated – fraudulent – unfair – corrupt
- - -
- در سیاست و حقوق، *rigged* بار بسیار منفی دارد و معمولاً برای بی اعتبار کردن دادگاه ها، انتخابات یا فرآیندهای رسمی استفاده می شود.

Many Labour Party members believed that the ballot to elect a mayoral candidate was rigged.
بسیاری از اعضای حزب کارگر بر این باور بودند که رأی گیری برای انتخاب نامزد شهرداری با تقلب همراه بوده است. ( یعنی نتایج رو دستکاری کردن )
دست به یکی کردن ( علیه )
همدست شدن ( علیه )
گاوبندی کردن
رشوه خواری
متقلب
arragned
assembled
Improvised
Prepared
Equipped
Fitted
fixed ( dishonestly )
manipulated
Fraudulent
Tampered
:Rumi
. Live life as if everything is rigged in your favor
...
[مشاهده متن کامل]

• To be rigged in favor of: به نفع کسی یا چیزی ترتیب داده شده/برنامه ریزی شده/ آماده شده/ مهیا شده/چیده شده/ طرح ریزی شده
• To be rigged against: بر علیه کسی یا چیزی ترتیب داده شده/برنامه ریزی شده

میتونه به معنی دستکاری شده هم باشه. stacked deck مثلاٌ یعنی یه دست ورق بازی که توش دستکاری و تقلب شده
جعل کردن
مجهز
کار گذاشتن ( مثلا بمب کارگذاشتن )
در متون سیاسی معنی تقلب و فریبکاری هم میده برای مثال:in the next few weeks, elections were challenged as rigged. در چند هفته آینده انتخابات به دلیل تقلب به چالش کشیده شد.
Trump acknowledges Biden 'won' , but says it was 'rigged'
ترامپ پیروزی بایدن را به رسمیت شناخت اما گفت این پیروزی فریب کارانه بود
تقلب. دست کاری شده. فریب دادن. مجهز کردن. آماده کردن مسلح کردن
ساختگی، سرهم بندی شده، تقلبی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)