معنی: اب جاری در قسمت کم عمق رود، بر زدنمعانی دیگر: (بخش کم ژرفای رودخانه که آب روی آن مواج یا افتان و خیزان می شود) پایابگاه، تنگاب، تنگابگاه، پیچان رود، لرزآبگاه، (امواج کوچک آب هنگام گذر از بخش کم ژرفای رود) لرز آب، آب لرز، (آب پخشان سرند مانندی که با آن طلا را از آب رود یا نهر می گیرند) زرگیر، (از تنگابگاه یا زرگیر) گذراندن یا رد شدن، تنگاب یا زرگیر ساختن، (صفحات کتاب را مثل هنگام بر زدن ورق بازی، خم کردن و از زیر انگشت شست لغزاندن) تند ورق زدن، خمیدگی، کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
• (1)تعریف: a shoal or shallow in a stream, or the ripples of water flowing over it.
• (2)تعریف: a way of shuffling cards.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: riffles, riffling, riffled
• (1)تعریف: to bring about or become a riffle.
• (2)تعریف: to shuffle (cards) by holding half a deck in each hand and releasing the edges by one's thumbs to cause the cards to come together.
• (3)تعریف: to flip (the pages of a book or the like) by releasing (them) from the pressure of the thumb upon lifted edges or corners.
جمله های نمونه
1. He riffled through the stack of papers on his desk.
[ترجمه محسن احمدآبادی] او دسته کاغذهای روی میزش را ورق زد
|
[ترجمه گوگل]پشته کاغذهای روی میزش را زیر و رو کرد [ترجمه ترگمان]او ورق کاغذی را که روی میزش بود ورق زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He riffled through all the old letters but could not find the one which his girl-friend sent to him last year.
[ترجمه محسن احمدآبادی] او تمام نامه های قدیمی را ورق زد اما نتوانست نامه ای را که دوست دخترش سال پیش برای او فرستاده بود را پیدا کنند
|
[ترجمه گوگل]او تمام نامههای قدیمی را زیر و رو کرد، اما نتوانست نامهای را که سال گذشته دوست دخترش برایش فرستاده بود، پیدا کند [ترجمه ترگمان]او تمام نامه های قدیمی را ورق زد، اما نتوانست کسی را پیدا کند که پارسال دوست دخترش برایش فرستاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The red flags were riffled by the breeze.
[ترجمه علی] نسیم پرچم های قرمز را تکان میداد
|
[ترجمه محسن احمدآبادی] پرچم های قرمز با ورزش باد تکان می خوردند
|
[ترجمه گوگل]پرچم های سرخ با نسیم به صدا در آمد [ترجمه ترگمان]نسیمی که می وزید آن ها را تکان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He riffled through the records but could not find his own name. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]او رکوردها را زیر و رو کرد اما نتوانست نام خود را پیدا کند فرهنگ لغت جمله [ترجمه ترگمان]او صفحات را ورق زد اما نتوانست اسم خودش را پیدا کند فرهنگ لغت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Our Five-Starred Red Flag is riffling in the breeze.
[ترجمه گوگل]پرچم قرمز پنج ستاره ما در نسیم به اهتزاز در می آید [ترجمه ترگمان]پرچم پنج - ما در باد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He riffled through the papers on his desk.
[ترجمه گوگل]کاغذهای روی میزش را زیر و رو کرد [ترجمه ترگمان]او کاغذهای روی میزش را ورق زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was riffling through the papers on his desk.
[ترجمه گوگل]کاغذهای روی میزش را زیر و رو می کرد [ترجمه ترگمان]او کاغذهای روی میزش را مرتب می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I riffled through the pages until I reached the index.
[ترجمه گوگل]صفحات را زیر و رو کردم تا به ایندکس رسیدم [ترجمه ترگمان]تا وقتی که به فهرست رسیدم صفحات آن را ورق زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He has riffled the cards skilfully.
[ترجمه گوگل]او به طرز ماهرانه ای کارت ها را به هم زده است [ترجمه ترگمان]با مهارت کارت ها را ورق می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He finished riffling through the cards and then passed them to the old man.
[ترجمه گوگل]ورق زدن را تمام کرد و سپس آنها را به پیرمرد داد [ترجمه ترگمان]صفحات ورق را ورق زد و بعد آن ها را به پیرمرد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Riffling: Can a teacher be dismissed for economic reasons?
[ترجمه گوگل]ریفلینگ: آیا می توان معلم را به دلایل اقتصادی اخراج کرد؟ [ترجمه ترگمان]riffling: آیا ممکن است یک معلم به دلایل اقتصادی اخراج شود؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It riffles the torn papers on desks daubed with red, white and blue paint.
[ترجمه گوگل]کاغذهای پاره شده را روی میزهایی که با رنگ قرمز، سفید و آبی پوشانده شده اند، پر می کند [ترجمه ترگمان]کاغذهای پاره روی میزها را با رنگ های قرمز و سفید و آبی روشن کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She had to riffle through the pages of her notebook to find the number, which she had only rarely used.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد برای یافتن شماره ای که به ندرت از آن استفاده کرده بود، صفحات دفترش را زیر و رو کند [ترجمه ترگمان]او مجبور بود که بر صفحات دفترچه خود بر کند تا شماره را پیدا کند که به ندرت مورد استفاده قرار می گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Blackbirds have been riffling through the feather moss, plucking out chunks and scattering it about like bright green mattress stuffing.
[ترجمه گوگل]پرندههای سیاه در خزههای پر میچرخند، تکههایی را بیرون میکشند و مانند پر کردن تشک سبز روشن آنها را پراکنده میکنند [ترجمه ترگمان]blackbirds the پر از خزه را ورق می زنند و تکه های بزرگ را بیرون می کشند و مثل یک تشک سبز روشن آن را پخش می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• act of shuffling cards; part of a stream with a strong swift current, rapid shuffle cards; leaf through, thumb through; turn pages quickly if you riffle through the pages of a book, or riffle them, you turn them over quickly, without reading all that is written on them.
پیشنهاد کاربران
این لغت هم نقش فعل و هم نقش دستوری اسم را ایفا می کند. دیکشنری زیر هفت تعریف برای این کلمه داده است. در اینجا دو تعریف کاربردی این لغت در نقش دستوری فعل همرا با مثال ها از دیکشنری مورد نظر و خارج از آن آورده می شود: ... [مشاهده متن کامل]
New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. turn over something, especially the pages of a book, quickly and casually. چیزی، به ویژه صفحات کتابی را سریع و بی درنگ ورق زدن. Example: 👇 She opened a book and riffled the pages. او یک کتاب را باز کرد و تند و سریع آن را ورق زد. 2. search quickly through ( something ) . به سرعت در درون چیزی جستجو کردن؛ زیر و رو کردن چیزی Example 1: 👇 She riffled through her leather handbag. کیف دستی چرمی اش را زیر و رو کرد. Example 2: 👇 Gittes begins to open and close the desk drawers after quickly examining the top. He tries one of the drawers and it doesn't open. He reopens the top drawer, and the bottom one opens. He looks in it, pulls out a checkbook. He opens it - - riffles through the stubs like he was shuffling cards. * Chinatown - Screenplay: Robert Towne. Director: Roman Polanski گیتس پس از بررسیِ سریع قسمت بالای میز ، شروع به باز و بسته کردن کشوهای میز می کند. یکی از کشوها را می کشد ولی باز نمی شود. کشوی بالایی را دوباره باز می کند و پایینی باز می شود. به داخل آن نگاه می کند و یک دسته چک را بیرون می آورد. بعد از باز کردن دسته چک — مثل اینکه پاسور بُر می زند— ته چک ها را سریع ورق می زند. * متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلم #محله ی چینی ها# فیلنامه نویس: رابرت تاون و رومن پلانسکی کارگردان: رومن پلانسکی