ridiculously


بطور خنده ور، بطور مضحک یامسخره میز، بطور مهمل

جمله های نمونه

1. It is ridiculously absurd to believe that the number 13 is unlucky.
[ترجمه گوگل]باور اینکه عدد 13 بدشانس است به طرز مضحکی پوچ است
[ترجمه ترگمان]خیلی مضحک است که باور کنید شماره ۱۳ بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rents here are ridiculously high/low.
[ترجمه گوگل]اجاره در اینجا به طرز مضحکی بالا/پایین است
[ترجمه ترگمان]اجاره اینجا به طور مضحکی بالا و پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Property in the area is now fetching ridiculously high prices.
[ترجمه گوگل]املاک در این منطقه در حال حاضر قیمت های بسیار بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر اموال در این منطقه به طرز مضحکی بالا و پایین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole plot of the film is ridiculously implausible.
[ترجمه گوگل]کل داستان فیلم به طرز مضحکی غیر قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]کل طرح این فیلم غیر منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was wearing a pair of ridiculously high-heeled shoes.
[ترجمه گوگل]او یک جفت کفش پاشنه بلند مسخره پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]اون یه جفت کفش پاشنه بلند مسخره پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dena bought rolls of silk that seemed ridiculously cheap.
[ترجمه گوگل]دنا رول هایی از ابریشم خرید که به طرز مسخره ای ارزان به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]dena از ابریشم خرید که به طرز مسخره ای پیش پاافتاده به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The written test was ridiculously easy.
[ترجمه گوگل]آزمون کتبی به طرز مسخره ای آسان بود
[ترجمه ترگمان]آزمایش کتبی به طرز مضحکی آسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They're ridiculously underpaid, especially as the work is so dangerous.
[ترجمه گوگل]آنها به طرز مضحکی دستمزد کمتری می گیرند، به خصوص که کار بسیار خطرناک است
[ترجمه ترگمان]آن ها به طرز مضحکی حقوقشان کم است، به خصوص که کار بسیار خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are, in a word, busy. Ridiculously busy.
[ترجمه گوگل]در یک کلام سرمان شلوغ است مسخره شلوغه
[ترجمه ترگمان] با یه کلمه، سرمون شلوغه به طور عجیبی سرم شلوغه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hotel rooms in the city are ridiculously overpriced during the festival.
[ترجمه گوگل]اتاق های هتل در این شهر در طول جشنواره به طرز مضحکی گران می شوند
[ترجمه ترگمان]اتاق های هتل در شهر به طرز مسخره ای بیش از حد گران شده در طول جشنواره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I gave her a ridiculously expensive mouth organ one Christmas, much like a cocktail cabinet.
[ترجمه گوگل]در یک کریسمس یک اندام دهانی گران قیمت به او دادم، بسیار شبیه یک کابینت کوکتل
[ترجمه ترگمان]یه کریسمس به طرز مسخره ای در کریسمس به او دادم، مثل یک کابینت کوکتل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And, as far as ridiculously pompous, overblown musical statements go, no-one holds a candle to Simple Minds.
[ترجمه گوگل]و تا آنجایی که جملات موسیقایی به طرز مضحک و پرهیاهویی پیش می‌آیند، هیچ‌کس شمعی را برای Simple Minds نگه نمی‌دارد
[ترجمه ترگمان]و تا آنجا که به طرز مسخره ای pompous و اغراق آمیز است، هیچ کسی شمع را به ذهن های ساده نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What a ridiculously wasted effort this was, Bill.
[ترجمه گوگل]چه تلاش مضحکی بیهوده بود، بیل
[ترجمه ترگمان]بیل گفت: بیل، این چه زحمتی بود که بی هوده هدر می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Harry, I thought ridiculously, was dead unlucky with cold dirty water.
[ترجمه گوگل]من به طرز مسخره ای فکر کردم هری با آب سرد و کثیف بدشانس بود
[ترجمه ترگمان]هری که به طرز مسخره ای فکر می کردم، با آب سرد و سردی مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She decided to risk of pair of ridiculously high-heeled shoes, which she wore only occasionally.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت یک جفت کفش پاشنه بلند مسخره را که فقط گاهی می پوشید، به خطر بیاندازد
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت یک جفت کفش پاشنه بلند مسخره را که فقط گاهی می پوشید به خطر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• absurdly, ludicrously, laughably, in a manner that is worthy of ridicule

پیشنهاد کاربران

توجه داشته باشید که همیشه "به طرز/نحو/شکل/طور مضحکی" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی:
مضحک، مسخره، نامعقول، احمقانه، غیرمنطقی و. . . ( "پیرمرد مضحک حرفش را می زد"؛ نه این که "پیرمرد به نحوی مضحک حرفش را می زد" )
...
[مشاهده متن کامل]

بی دلیل ( "وقتی به خانه برگشتیم بی دلیل از این اتفاق بی اهمیت آشفته به نظر می رسید"؛ نه این که "وقتی به خانه برگشتیم به نحو مضحکی از این اتفاق بی اهمیت آشفته به نظر می رسید" )
برگرفته از کتاب "ترجمه به زبان پدری"، نوشته ی نیما سرلک، نشر فرمهر، ۱۴۰۴

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم rid/ridi/ris/risi
📌 این ریشه، معادل "laugh" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "laugh" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 ridicule: to mock or make fun of, causing ‘laughter’
🔘 ridiculous: so absurd that it provokes ‘laughter’
🔘 deride: to ‘laugh’ at someone in a mocking way
🔘 derision: the act of ‘laughing’ at someone scornfully
🔘 risible: capable of causing ‘laughter’
🔘 ridiculing: actively making fun of to cause ‘laughter’
🔘 ridiculously: in a way that provokes ‘laughter’ due to absurdity
🔘 risibility: the ability to ‘laugh’ easily
🔘 derisive: showing contempt through ‘laughter’ or mockery
🔘 risible: deserving ‘laughter’ due to being funny or absurd

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ridicule
✅️ اسم ( noun ) : ridicule / ridiculousness
✅️ صفت ( adjective ) : ridiculous
✅️ قید ( adverb ) : ridiculously
Ridiculously detailed new image of the moon is a masterpiece of space photography
جزییات باورنکردنی عکس جدید ماه شاهکار از عکاسی فضاییست
به طور باورنکردنی
به طور غیر قابل باوری