1 - وابسته بودن به یک وضعیت یا نتیجه خاص برای موفقیت یا بقا. برای مثال"The future of the company rides on the success of this product. "
2 - سفر کردن یا حرکت کردن بر روی وسیله نقلیه، حیوان یا موج. برای مثال"She rode on a horse through the countryside. "
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Depend on, rely on, travel on, be carried by
مثال؛
The success of the project rides on the team's ability to meet the deadline.
He rode on the train to the city every morning.
Her career rides on the outcome of this performance.
2 - سفر کردن یا حرکت کردن بر روی وسیله نقلیه، حیوان یا موج. برای مثال"She rode on a horse through the countryside. "
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Depend on, rely on, travel on, be carried by
مثال؛
### معنی در فارسی:
وابسته بودن به چیزی / به نتیجهٔ چیزی بستگی داشتن
یعنی موفقیت، امید، یا نتیجهٔ چیزی، به یک عامل خاص بستگی داره.
- - -
### مثال ها با ترجمه:
1. Everything rides on this exam.
... [مشاهده متن کامل]
همه چی به این امتحان بستگی داره.
2. His future rides on that interview.
آینده اش به اون مصاحبه وابسته ست.
3. Their success rides on how well they work together.
موفقیتشون بستگی داره به اینکه چقدر خوب با هم کار کنن.
4. A lot is riding on this decision.
خیلی چیزها به این تصمیم بستگی داره.
chatgpt
وابسته بودن به چیزی / به نتیجهٔ چیزی بستگی داشتن
یعنی موفقیت، امید، یا نتیجهٔ چیزی، به یک عامل خاص بستگی داره.
- - -
### مثال ها با ترجمه:
... [مشاهده متن کامل]
همه چی به این امتحان بستگی داره.
آینده اش به اون مصاحبه وابسته ست.
موفقیتشون بستگی داره به اینکه چقدر خوب با هم کار کنن.
خیلی چیزها به این تصمیم بستگی داره.