خلاص کردن _ نجات دادن.
It had succeeded in ridding the world of the disease
. smallpox
موفق شد جهان را از بیماری آبله، خلاص کند ( نجات دهد ) .
موفق شد جهان را از بیماری آبله، خلاص کند ( نجات دهد ) .
خلاص شدن ، از بین بردن , جارو کردن
He is ridding off the dust
داره جارو می کنه گرد و خاک هارو
داره جارو می کنه گرد و خاک هارو
از بین بردن
سوار شدن
ریشه کن کردن