richly

/ˈrɪt͡ʃli//ˈrɪt͡ʃli/

کاملا، از هر جهت، ثروتمندانه، به وفور، (به طور) فراوان، خیلی زیاد، حقا، خوب، فراوان، بسیار

جمله های نمونه

1. he richly deserves the praises made of him
او کاملا مستحق تعریف هایی است که از او می کنند.

2. Our teacher richly exemplified the use of these words.
[ترجمه گوگل]معلم ما به خوبی استفاده از این کلمات را مثال زد
[ترجمه ترگمان]معلم ما به طور کلی نمونه استفاده از این کلمات را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A knight rode on his richly caparisoned steed.
[ترجمه گوگل]شوالیه ای سوار بر اسب غنای خود سوار شد
[ترجمه ترگمان]شوالیه سوار بر اسب richly خود سوار بر اسب می تاخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Coffee steamed in the richly decorated silver pot.
[ترجمه گوگل]قهوه در قابلمه نقره ای با تزئینات بسیار بخارپز شده
[ترجمه ترگمان]قهوه در ظروف نقره تزیین شده به وفور در حال بخار کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They got the punishment they so richly deserved.
[ترجمه گوگل]آنها مجازاتی را گرفتند که بسیار مستحق آن بودند
[ترجمه ترگمان] اونا مجازاتی رو که لایقش بودن رو گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wore a richly coloured silk dress.
[ترجمه گوگل]او یک لباس ابریشمی رنگارنگ پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس ابریشمی گل دار بزرگی بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The facade of the church is richly decorated in green and white marble.
[ترجمه گوگل]نمای کلیسا با سنگ مرمر سبز و سفید تزئین شده است
[ترجمه ترگمان]نمای خارجی کلیسا کاملا با مرمر سفید و سفید تزئین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She finally obtained the recognition which she so richly deserved.
[ترجمه گوگل]او سرانجام به رسمیت شناختی دست یافت که بسیار شایسته آن بود
[ترجمه ترگمان]بالاخره توانست تشخیص دهد که او واقعا لایق آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their victory was richly/thoroughly deserved.
[ترجمه گوگل]پیروزی آنها بسیار شایسته/کاملاً شایسته بود
[ترجمه ترگمان]پیروزی آن ها کاملا سزاوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was richly rewarded for my trouble.
[ترجمه گوگل]من برای دردسرم پاداش زیادی گرفتم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر مشکلات خودم هم پاداش خوبی گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Every moment of the fashion industry's misery is richly deserved by the designers and magazine poltroons who perpetuate this absurd creation.
[ترجمه گوگل]هر لحظه از بدبختی صنعت مد مستحق طراحان و دست اندرکاران مجلات است که این خلاقیت پوچ را تداوم می بخشند
[ترجمه ترگمان]هر لحظه از بدبختی های صنعت مد به طور حتم به وسیله طراحان و مجله magazine که این خلقت پوچ را جاودانه می کنند، سزاوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was richly rewarded for all her hard work.
[ترجمه گوگل]او به خاطر تمام زحماتش پاداش زیادی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او برای تمام کاره ای سخت خود پاداش خوبی گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many of the scenes in the book are richly comic.
[ترجمه گوگل]بسیاری از صحنه های کتاب بسیار کمیک هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صحنه ها در این کتاب خیلی خنده دار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Every moment of the fashion industry's misery is richly deserved by the designers and magazine poltroons who perpetuate . . .
[ترجمه گوگل]هر لحظه از بدبختی صنعت مد مستحق طراحان و دست اندرکاران مجلات است که تداوم می بخشند
[ترجمه ترگمان]هر لحظه از بدبختی های صنعت مد به طور گسترده ای به وسیله طراحان و مجله magazine که تداوم را تداوم می بخشند، قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was a richly rewarding relationship.
[ترجمه گوگل]این یک رابطه سرشار از پاداش بود
[ترجمه ترگمان]این یک رابطه بسیار پر پاداش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• abundantly, amply, generously
you use richly to say that someone deserves or has been given something valuable for what they have done.
you also use richly to say that a place or thing has a large amount of elaborate or valuable things.

پیشنهاد کاربران

بزرگ، درخور، برازنده، سزاوار، نظرگیر، دیدنی.
به حق ، شایسته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enrich
✅️ اسم ( noun ) : riches / richness / enrichment
✅️ صفت ( adjective ) : rich / enriched
✅️ قید ( adverb ) : richly
به وفور
فراوان بسیار زیاد
غنماندی، دارای غنا

بپرس