1. His breathing became more rhythmical.
2. The treatment of rhythmical hierarchy is based on the comparatively recent theory of metrical phonology.
[ترجمه گوگل]درمان سلسله مراتب ریتمیک بر اساس نظریه نسبتاً جدید آواشناسی متریک است
[ترجمه ترگمان]رفتار of rhythmical بر پایه نظریه نسبتا جدید of metrical استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Clonic refers to repetitive rhythmical involuntary muscle contractions.
[ترجمه گوگل]کلونیک به انقباضات ریتمیک غیرارادی عضلانی مکرر اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]Clonic به انقباضات عضلانی تکراری غیر ارادی اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Rhythmical prose marked by parallelism and ornateness were no longer popular in later ages.
[ترجمه گوگل]نثر موزون که با موازی بودن و آراستگی مشخص می شد، دیگر در اعصار بعدی رایج نبود
[ترجمه ترگمان]نثر rhythmical که با parallelism و ornateness نوشته شده بود دیگر در اعصار آینده محبوب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This river brings to the city a thoughtful rhythmical individuality and the pleasant-sounding limpidity exhaling from a land of age-old culture.
[ترجمه گوگل]این رودخانه فردیت ریتمیک متفکرانه و زلالی خوش صدایی را که از سرزمینی با فرهنگ دیرینه بازدم می کند به شهر می آورد
[ترجمه ترگمان]این رودخانه به شهر تبدیل می شود به individuality rhythmical و the مطبوع که از یک سرزمین از فرهنگ قدیمی بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Blood pressure, which is also rhythmical, takes four days to readjust.
[ترجمه گوگل]تنظیم مجدد فشار خون، که ریتمیک نیز هست، چهار روز طول می کشد
[ترجمه ترگمان]فشار خون، که همچنین موزون است، چهار روز طول می کشد تا خود را اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The rhythmical roar of the breakers sounded like a symphony.
[ترجمه گوگل]غرش ریتمیک شکن ها شبیه یک سمفونی بود
[ترجمه ترگمان]غرش طبل ها مانند یک سمفونی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But their law picked up the alliterative and rhythmical fashions of the day, and the earliest forms of language mixture arose.
[ترجمه گوگل]اما قانون آنها مدهای همخوانی و ریتمیک روز را انتخاب کرد و اولین اشکال آمیختگی زبان پدید آمد
[ترجمه ترگمان]اما قانون آن ها سبک alliterative و rhythmical روز را به خود گرفت و نخستین شکل های ترکیب زبان به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The understated melody, the fluid rhythmical meter, the ingenious subtlety, together with random orchestration.
[ترجمه گوگل]ملودی کم بیان، ریتم سنج روان، ظرافت مبتکرانه، همراه با ارکستراسیون تصادفی
[ترجمه ترگمان]ملودی ساده، موزون سیال، ظرافت زیرکانه، همراه با هماهنگ کننده تصادفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The boy has excellent rhythmical sense and will probably learn percussion instruments quickly.
[ترجمه گوگل]این پسر حس ریتمیک عالی دارد و احتمالاً سازهای کوبه ای را به سرعت یاد می گیرد
[ترجمه ترگمان]این پسر rhythmical عالی دارد و احتمالا به سرعت ابزار پرکاشن را یاد خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Its stimulating rhythmical style is full of life.
[ترجمه گوگل]سبک ریتمیک محرک آن سرشار از زندگی است
[ترجمه ترگمان]سبک موزون آن سرشار از زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The music is strongly rhythmical.
13. Aerobic exercise is characterized by the body using large muscle groups in rhythmical continuous activity for relatively long periods of time.
[ترجمه گوگل]ورزش هوازی با استفاده از گروههای عضلانی بزرگ در فعالیتهای موزون مداوم برای دورههای زمانی نسبتاً طولانی مشخص میشود
[ترجمه ترگمان]ورزش Aerobic توسط بدن با استفاده از گروه های بزرگ ماهیچه در هر فعالیت پیوسته برای مدت زمان نسبتا طولانی مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He laid aside his paper and allowed himself to be lulled into a rhythmical vacuity by the swaying of the ambulance.
[ترجمه گوگل]کاغذش را کنار گذاشت و اجازه داد با تکان دادن آمبولانس در یک خلأ ریتمیک غرق شود
[ترجمه ترگمان]او روزنامه اش را کنار گذاشت و به خود اجازه داد که با تکان دادن آمبولانس به جای خلوتی برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید