revulsion

/rɪˈvəlʃn̩//rɪˈvʌlʃn̩/

معنی: تغییر ناگهانی، ردع، تنفر شدید، جابجا شدن درد، انحراف درد، جابجا ساختن درد
معانی دیگر: اشمئزاز، بیزاری شدید، دلزدگی زیاد، رمیدگی، چندش، (نادر) عقب نشینی، پس کشی، دگرگونی ناگهانی (عقیده یا احساسات و غیره)، عمل کشیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: revulsive (adj.)
(1) تعریف: violent dislike and disgust; abhorrence; loathing.
مترادف: abhorrence, abomination, aversion, disgust, loathing, repugnance
متضاد: delight
مشابه: antipathy, horror, nausea, odium

- His stepfather's abuse of his mother filled him with revulsion.
[ترجمه گوگل] بدرفتاری ناپدری از مادرش او را پر از تنفر کرد
[ترجمه ترگمان] سواستفاده stepfather از مادرش او را با انزجار پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an abrupt change or reversal of taste or sentiment.
مترادف: turnabout, turnaround

جمله های نمونه

1. a revulsion of his mood
دگرگونی حال و حوصله ی او

2. a scene of utter revulsion
صحنه ای کاملا مشمئز کننده

3. I turned away in revulsion when they showed a close-up of the operation.
[ترجمه ata] من با حالت انزجار برگشتم وقتی انها یک نمای نزدیک از عملیات رو نشان دادند
|
[ترجمه گوگل]وقتی از نزدیک عملیات را نشان دادند، با انزجار برگشتم
[ترجمه ترگمان]من با انزجار به او نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He expressed his revulsion at/against/towards the whale hunting.
[ترجمه گوگل]او انزجار خود را از/علیه/از شکار نهنگ ابراز کرد
[ترجمه ترگمان]از این جهت نفرت خود را نسبت به وال گیری نسبت به وال نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He tried to conceal his instinctive revulsion at the idea.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد انزجار غریزی خود را از این ایده پنهان کند
[ترجمه ترگمان]می کوشید انزجار غریزی خود را در این فکر پنهان بدارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The punishment should adequately reflect the revulsion felt by most people for this appalling crime.
[ترجمه گوگل]مجازات باید به اندازه کافی منعکس کننده انزجاری باشد که اکثر مردم نسبت به این جنایت وحشتناک احساس می کنند
[ترجمه ترگمان]مجازات باید به اندازه کافی بازتاب انزجار مردم برای این جنایت هولناک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She felt a deep sense of revulsion at the violence.
[ترجمه گوگل]او احساس انزجار عمیقی از خشونت داشت
[ترجمه ترگمان]او احساس انزجار عمیقی نسبت به خشونت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked at him with revulsion.
[ترجمه گوگل]با تنفر به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با انزجار به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was filled with hatred and revulsion for everything about her.
[ترجمه گوگل]او پر از نفرت و انزجار از همه چیز در مورد او بود
[ترجمه ترگمان]او سرشار از نفرت و نفرت نسبت به همه چیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She felt revulsion at his appearance.
[ترجمه گوگل]از ظاهر او احساس انزجار کرد
[ترجمه ترگمان]در ظاهر خود احساس انزجار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The killing caused widespread revulsion.
[ترجمه گوگل]این قتل باعث انزجار گسترده شد
[ترجمه ترگمان]این قتل باعث انزجار عمومی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She seems to feel revulsion towards her own children.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او نسبت به فرزندان خود احساس انزجار می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نسبت به فرزندان خود احساس انزجار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I started to feel a revulsion against their decadent lifestyle.
[ترجمه گوگل]من نسبت به سبک زندگی منحط آنها احساس انزجار کردم
[ترجمه ترگمان]احساس تنفر شدیدی نسبت به سبک زندگی منحط آن ها داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She stared at the snake in revulsion.
[ترجمه گوگل]با تنفر به مار خیره شد
[ترجمه ترگمان]او با تنفر به مار نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Choking with revulsion, Isabel tried to fight him, but her own fear made her helpless.
[ترجمه گوگل]ایزابل که از تنفر خفه شده بود، سعی کرد با او مبارزه کند، اما ترس خودش او را درمانده کرد
[ترجمه ترگمان]خفه شدن با تنفر، ایزابل سعی کرد با او بجنگد، اما ترس خودش او را ناتوان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر ناگهانی (اسم)
mutation, whim, quirk, revulsion, peripeteia

ردع (اسم)
revulsion

تنفر شدید (اسم)
revulsion

جابجا شدن درد (اسم)
revulsion

انحراف درد (اسم)
revulsion

جابجا ساختن درد (اسم)
revulsion

انگلیسی به انگلیسی

• disgust, repugnance; sudden change in feeling toward a particular subject; withdrawal, act of drawing back; act of drawing blood from one area to another through counterirritation (medicine)
revulsion is a strong feeling of disgust or disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A strong feeling of disgust or repulsion 😖
🔍 مترادف: Disgust
✅ مثال: She felt a strong sense of revulsion at the sight of the filthy conditions
انزجار. تنفر. نفرت. بیزاری
مثال:
He killed 3. 000 innocent people, and that filled the Muslim world with horror and revulsion.
او ۳۰۰۰ انسان بی گناه را کشت و آن جهان اسلام را پر کرد از ترس و انزجار و نفرت.
a sense of disgust and loathing
دافعه
کینه توزی


a sense of disgust and loathing
اکراه، نفرت
حسِ ییزاری تنفر انزجار

انزجار

بپرس