revolving

/riˈvɑːlvɪŋ//rɪˈvɒlvɪŋ/

معنی: گردنده، چرخنده، راجعه، رجعی، دورانی
معانی دیگر: (به ویژه نورافکن فرودگاه) چرخان، (بازرگانی) گردان، درگردش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to revolve.

- a revolving door
[ترجمه گوگل] یک در گردان
[ترجمه ترگمان] دری که در حال چرخیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a revolving credit
اعتبار گردان

2. a revolving door
در چرخنده (در گردان)

3. a revolving fund
تنخواه گردان

4. he was revolving the plan to escape
او داشت درباره ی نقشه ی فرار فکر می کرد.

5. the airport's revolving beacon
نورافکن چرخان فرودگاه

6. He got stuck in a revolving door.
[ترجمه گوگل]او در یک در گردان گیر کرد
[ترجمه ترگمان]او در یک در شیشه ای گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wheel is revolving about its axis.
[ترجمه گوگل]چرخ حول محور خود می چرخد
[ترجمه ترگمان]گردونه می چرخد و محور آن می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most shredding machines are based on a revolving disc fitted with replaceable blades.
[ترجمه گوگل]اکثر دستگاه های خردکن بر اساس یک دیسک گردان مجهز به تیغه های قابل تعویض هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر ماشین های خرد کننده بر روی یک دیسک چرخان نصب شده اند که با تیغه های قابل تعویض نصب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As he went through the revolving doors he felt his courage deserting him.
[ترجمه گوگل]وقتی از درهای گردان می گذشت، احساس کرد شجاعتش او را رها کرده است
[ترجمه ترگمان]همچنان که از در چرخان بیرون می رفت، احساس می کرد که شجاعت خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The park director position has been a revolving door for seven appointees.
[ترجمه گوگل]سمت مدیر پارک یک در گردان برای هفت انتصابی بوده است
[ترجمه ترگمان]موقعیت مدیر پارک یک در گردان برای هفت نفر از گماشتگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He spun the revolving door round and round.
[ترجمه امید مختاری] او یک در چرخان را می چرخاند و می چرخاند
|
[ترجمه گوگل]در گردان را دور و بر چرخاند
[ترجمه ترگمان]در می چرخید و می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wheels stopped revolving suddenly.
[ترجمه گوگل]چرخ ها ناگهان از چرخش ایستادند
[ترجمه ترگمان]ناگهان چرخ ها به چرخش در آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The revolving circle is concentric with the fixed outer circle.
[ترجمه گوگل]دایره گردان با دایره بیرونی ثابت متحدالمرکز است
[ترجمه ترگمان]دایره چرخان با دایره بیرونی ثابت مرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This theatre has a revolving stage.
[ترجمه گوگل]این تئاتر دارای صحنه گردان است
[ترجمه ترگمان]این تئاتر یک مرحله چرخان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The revolving door has begun to rotate.
[ترجمه گوگل]درب گردان شروع به چرخش کرده است
[ترجمه ترگمان]در چرخان شروع به چرخش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A small revolving brush on the front was sweeping dust into a slot.
[ترجمه گوگل]یک برس گردان کوچک در قسمت جلو، گرد و غبار را درون شکافی فرو می‌برد
[ترجمه ترگمان]یک برس کوچک چرخان روی قسمت جلو، گرد و غبار را به داخل یک شکاف می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردنده (صفت)
excursive, ambulatory, ambulant, rotary, swivel, revolving, rotative

چرخنده (صفت)
rotary, revolving, rotative, waggly

راجعه (صفت)
revolving, recurrent

رجعی (صفت)
revolving, reversionary

دورانی (صفت)
revolving, rotational, vertiginous

تخصصی

[حقوق] در گردش، گردان

انگلیسی به انگلیسی

• rotating, turning, spinning

پیشنهاد کاربران

چرخان ، چرخش
چرخاندن - گرداندن
گردیدن - حول چیزی گردیدن
گردان revolving ( ) adj
گردان ، چرخنده، فکر کردن ، در نظر گرفتن
گرداننده، چرخش، گردان

بپرس